مشخصات شعر

ورد زبان

عهد و پیمان نه چنین بود، میان من و تو

با فلک نیز نه این بود گمان من و تو

 

که توام نیم‌ره از یاد فراموش کنی

یا کند دور ز هم، چرخ، مکان من و تو

 

ما به هر واقعه و حادثه همره بودیم

شد چو بر لوح، رقم، نام و نشان من و تو

 

اوفتد کاش جداییش میان سر و تن!

آن که انداخت جدایی به میان من و تو

 

کر شود گوش فلک، تیره رخ شمس و قمر

به فلک گر برسد، آه و فغان من و تو

 

غم دل با که توان گفت به جز ذات خدا؟

نیست آگاه کس از درد نهان من و تو

 

موج زن آب فرات و تو لبِ تشنه شهید

«وا اخا»، «وا اعطشا»، وِرد زبان من و تو

 

کوفیان حُرمت ما خوب رعایت کردند

بودشان چون خبر از حشمت و شان من و تو

 

تو لبِ تشنه شدی کشته و من نیز اسیر

دیگر این قوم چه خواهند ز جان من و تو؟

 

جای من بود به ویرانه، تو در قعر تنور

دوش در کوفه چه خوش بود مکان من و تو!

 

سر تو نوک سِنان کرده سَنان در برِ من

داده تا دست سنان، چرخ، عنان من و تو

 

خواست آتش به نُهم کنگره‌ی چرخ زند

گفت این مرثیه «ذوقی» به زبان من و تو

 

ورد زبان

عهد و پیمان نه چنین بود، میان من و تو

با فلک نیز نه این بود گمان من و تو

 

که توام نیم‌ره از یاد فراموش کنی

یا کند دور ز هم، چرخ، مکان من و تو

 

ما به هر واقعه و حادثه همره بودیم

شد چو بر لوح، رقم، نام و نشان من و تو

 

اوفتد کاش جداییش میان سر و تن!

آن که انداخت جدایی به میان من و تو

 

کر شود گوش فلک، تیره رخ شمس و قمر

به فلک گر برسد، آه و فغان من و تو

 

غم دل با که توان گفت به جز ذات خدا؟

نیست آگاه کس از درد نهان من و تو

 

موج زن آب فرات و تو لبِ تشنه شهید

«وا اخا»، «وا اعطشا»، وِرد زبان من و تو

 

کوفیان حُرمت ما خوب رعایت کردند

بودشان چون خبر از حشمت و شان من و تو

 

تو لبِ تشنه شدی کشته و من نیز اسیر

دیگر این قوم چه خواهند ز جان من و تو؟

 

جای من بود به ویرانه، تو در قعر تنور

دوش در کوفه چه خوش بود مکان من و تو!

 

سر تو نوک سِنان کرده سَنان در برِ من

داده تا دست سنان، چرخ، عنان من و تو

 

خواست آتش به نُهم کنگره‌ی چرخ زند

گفت این مرثیه «ذوقی» به زبان من و تو

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×