- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۱۰/۰۱
- بازدید: ۱۲۶۴
- شماره مطلب: ۵۵۱۳
-
چاپ
یا لیت!
گفتا به ناله کای تن مجروح چاکچاک!
آیا تویی حسین؟ «فَیا لَیْتَنی فِداک»!
آیا تویی برادر زینب؟ که این چنین
با پیکر برهنه، بَرم خفتهای به خاک
شد وقت آن که از غم تو، نالم آن چنان
کز سوز آه من، بشود عالمی، هلاک
من خواهر تو، زینبم، اکنون به پای خیز
ای یادگار جدّ و پدر! «لَیْسَ لی سِواک»
روزی بدیدمت به روی سینهی نبی
اکنون چه حالت است؟ «وَ یا لَیْتَ لَم اَراک!»
پروانهوار بال و پرم سوخت در غمت
جانم بسوز تا نکشم آه سوزناک
نه تاب دیدنت بُوَدم، نی توان هجر
آب از سرم گذشت؛ ز غرقم دگر چه باک؟
دانستم آن که خصم، سرت را ز تن بُرید
امّا «وَ ما عَلِمْتُ فَمَن قَطَّعَ یَداک»
این غم کُشد مرا که تو دادی به دشمن، آب
آبت نداد خصم، «وَ ما ذلِکَ جَزاک»
-
مهمان و میزبان
مهمان رسیده، ای تن بیسر! برای تو
زینب ز شام آمده تا کربلای تو
یک میزبان و این همه مهمان به نیم شب
دشوار نیست، گر چه پذیرش برای تو
-
لب شکّرشکن
ای برادر! به فدای سر دور از بدنت!
جان به قربان سر و آن بدن بیکفنت!
کاش از روز ازل، زینب تو چشم نداشت!
تا نمیدید به این حال، در این انجمنت
-
جواب همسفران
در آن میان چو خطبهی حضرت، تمام شد
وقت جواب همسفران بر امام شد
پاسخدهندهیْ اوّل آنان «زُهیر» بود
کاندر حضورِ سبط نبی در قیام شد
یا لیت!
گفتا به ناله کای تن مجروح چاکچاک!
آیا تویی حسین؟ «فَیا لَیْتَنی فِداک»!
آیا تویی برادر زینب؟ که این چنین
با پیکر برهنه، بَرم خفتهای به خاک
شد وقت آن که از غم تو، نالم آن چنان
کز سوز آه من، بشود عالمی، هلاک
من خواهر تو، زینبم، اکنون به پای خیز
ای یادگار جدّ و پدر! «لَیْسَ لی سِواک»
روزی بدیدمت به روی سینهی نبی
اکنون چه حالت است؟ «وَ یا لَیْتَ لَم اَراک!»
پروانهوار بال و پرم سوخت در غمت
جانم بسوز تا نکشم آه سوزناک
نه تاب دیدنت بُوَدم، نی توان هجر
آب از سرم گذشت؛ ز غرقم دگر چه باک؟
دانستم آن که خصم، سرت را ز تن بُرید
امّا «وَ ما عَلِمْتُ فَمَن قَطَّعَ یَداک»
این غم کُشد مرا که تو دادی به دشمن، آب
آبت نداد خصم، «وَ ما ذلِکَ جَزاک»