- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۲/۰۱
- بازدید: ۱۴۴۰
- شماره مطلب: ۵۳۹۰
-
چاپ
مرا خوانده حق در حریم رجب
وزیده دوباره نسیم رجب
مرا خوانده حق در حریم رجب
دلم را هوایی خوبان نمود
خدای رئوف و رحیم رجب
خدایا کمک کن که با لطف تو
شوم بهرهمند از نعیم رجب
نگاهی بفرما براین روسیاه
به حق نگار کریم رجب
مناجاتیام کن دراین ماه نور
مقیمم بفرما به درگاه نور
مرا شوق یاری است والا تبار
امامی گرامی و زهرا تبار
من از ایل مجنونم و دلشده
و او از عزیزان لیلا تبار
کریمی ز نسل کریمان عشق
و من عاشقی مست و شیدا تبار
نسب از دو سو فاطمی، حیدری
به قربان این ماه غوغا تبار
جمال جمیلش بهشت عدن
دو جد گرامش حسین و حسن
تعلق ندارد به کس خاطرم
گدای کرمخانۀ باقرم
به لطف خداوند زهرائیام
خدا را براین موهبت شاکرم
به منصب نیازی مرا نیست... نیست
خوشم در حریم علی شاعرم
اگرچه سرودم غزلها ولی...
ز وصف علی زادگان قاصرم
قلم از نفس ماند و یارم نشد
حریف نگاه نگارم نشد
سلام ای علوم خدا را امین
پدر خواندۀ علم، حق الیقین
اگرچه ز نسل علی آمدی
محمدترینی، محمدترین
چنان فانی عشق پاکت شدم
ز سرحد مستی گذشتم ببین
مریض مریض تو عیسی مسیح
مرید مرید تو روح الامین
به قربان نازی که داری شما
و آغوش بازی که داری شما
به روی اسیرت نگارا بخند
بر این بینوا دیدهات را مبند
نگاهی... که جاهلترین نوکرت
ز دریای علمت شود بهرهمند
امیر رسولان به تو داده دل
مرا هم امیرا فکندی به بند
حسن زادهای و حسینی خصال
نگاهت قیامت... لبت کان قند
چه گردد از آن لب شه ذوالمنن
کلامی خصوصی بگویی به من
من امشب زچشم تو دم میزنم
به نام نگاهت قلم میزنم
رجب آمده غرق شور و طرب
شرر بر دل و جان غم میزنم
سراپای من غرق لطف شماست
دم از حُسن صاحب کرم میزنم
کدامین سحر میشود بنگرم
کنار مزارت قدم میزنم
و یا اینکه یک روز خوش بنگرم
سر قبر پاکت علم میزنم
ضریحی نداری نباشد غمت
برای تو در دل حرم میزنم
مرا عفو میکن اگر دلبرا
ز اوصاف تو حرف کم میزنم
تو بالائی و ما دراین قعر خاک
الا حضرت عشق روحی فداک
دلم پرشده از ولای شما
سرم خاک پای گدای شما
چه دارم به جز اینکه آقا فقط
بگویم وجودم فدای شما
چه میشد نصیب دل ما شود
نسیمی ز فیض دعای شما
مبارک بود پیش من مرهم و
غم و لطف زخم و شفای شما
شبم را شما نور باران کنید
مرا با نظر اهل ایمان کنید
-
تشنۀ دیدار
دست ما نیست اگر دست به دامان توییم
فاطمه خواسته که بی سر و سامان توییم
تا ببینیم کمی از وجنات نبوی
تشنۀ دیدن رخسار درخشان توییم
-
هم صدای حسین در عرفات
ای دعای حسین در عرفات
هم صدای حسین در عرفات
لابه لای دعا تو را میخواند
آشنای حسین! در عرفات
-
روح مناجات
ای امیر عرفه! دست من و دامانت
جان به قربان تو و گردش آن چشمانت
ای امیر عرفه! ذکر لبت را قربان
حال پر سوز و غم نیمه شبت را قربان
-
ای غزل خوان چشم تو حافظ
دل سپردم به مهر مهرویی
گرچه آلودهای خرابم من
عرش اعلی اگر شود جایم
خاک راه ابوترابم من
مرا خوانده حق در حریم رجب
وزیده دوباره نسیم رجب
مرا خوانده حق در حریم رجب
دلم را هوایی خوبان نمود
خدای رئوف و رحیم رجب
خدایا کمک کن که با لطف تو
شوم بهرهمند از نعیم رجب
نگاهی بفرما براین روسیاه
به حق نگار کریم رجب
مناجاتیام کن دراین ماه نور
مقیمم بفرما به درگاه نور
مرا شوق یاری است والا تبار
امامی گرامی و زهرا تبار
من از ایل مجنونم و دلشده
و او از عزیزان لیلا تبار
کریمی ز نسل کریمان عشق
و من عاشقی مست و شیدا تبار
نسب از دو سو فاطمی، حیدری
به قربان این ماه غوغا تبار
جمال جمیلش بهشت عدن
دو جد گرامش حسین و حسن
تعلق ندارد به کس خاطرم
گدای کرمخانۀ باقرم
به لطف خداوند زهرائیام
خدا را براین موهبت شاکرم
به منصب نیازی مرا نیست... نیست
خوشم در حریم علی شاعرم
اگرچه سرودم غزلها ولی...
ز وصف علی زادگان قاصرم
قلم از نفس ماند و یارم نشد
حریف نگاه نگارم نشد
سلام ای علوم خدا را امین
پدر خواندۀ علم، حق الیقین
اگرچه ز نسل علی آمدی
محمدترینی، محمدترین
چنان فانی عشق پاکت شدم
ز سرحد مستی گذشتم ببین
مریض مریض تو عیسی مسیح
مرید مرید تو روح الامین
به قربان نازی که داری شما
و آغوش بازی که داری شما
به روی اسیرت نگارا بخند
بر این بینوا دیدهات را مبند
نگاهی... که جاهلترین نوکرت
ز دریای علمت شود بهرهمند
امیر رسولان به تو داده دل
مرا هم امیرا فکندی به بند
حسن زادهای و حسینی خصال
نگاهت قیامت... لبت کان قند
چه گردد از آن لب شه ذوالمنن
کلامی خصوصی بگویی به من
من امشب زچشم تو دم میزنم
به نام نگاهت قلم میزنم
رجب آمده غرق شور و طرب
شرر بر دل و جان غم میزنم
سراپای من غرق لطف شماست
دم از حُسن صاحب کرم میزنم
کدامین سحر میشود بنگرم
کنار مزارت قدم میزنم
و یا اینکه یک روز خوش بنگرم
سر قبر پاکت علم میزنم
ضریحی نداری نباشد غمت
برای تو در دل حرم میزنم
مرا عفو میکن اگر دلبرا
ز اوصاف تو حرف کم میزنم
تو بالائی و ما دراین قعر خاک
الا حضرت عشق روحی فداک
دلم پرشده از ولای شما
سرم خاک پای گدای شما
چه دارم به جز اینکه آقا فقط
بگویم وجودم فدای شما
چه میشد نصیب دل ما شود
نسیمی ز فیض دعای شما
مبارک بود پیش من مرهم و
غم و لطف زخم و شفای شما
شبم را شما نور باران کنید
مرا با نظر اهل ایمان کنید