مشخصات شعر

کو کربلا و سپاهت؟

می‌‌خواهم امشب بگویم، شعری برای نگاهت

یک سوره رحمت بخوانم، از مصحف روی ماهت

 

می‌خواهم امشب بگردم، دور کرامات چشمت

احرام عرفان ببندم، با زائران نگاهت

 

می‌خواهم امشب خدا را، در عرش چشمت ببینم

ای کهکشان هدایت! در پرتو مهر و ماهت

 

پشت دلم را شکسته، تشریف داغ غیورت

چشم یتیمم نشسته، در کوچۀ غم به راهت

 

ای عصمت سبز و روشن! تزویر شب پرپرت کرد

آیینه‌ها را سرودی، این است تنها گناهت

 

لرزید ارکان هستی، وقت نزول غم تو

ترسم بگیرد جهان را، یک روز طوفان آهت

 

ای هادی نسل آدم، ای وارث اسم اعظم!

منظور هستی تو هستی، آیات قرآن گواهت

 

«هل من...» بگو تا به عشقت، لبیک غیرت بگویم

مولای من! کو حسینت؟ کو کربلا و سپاهت؟

 

من عاشقی بی ‌پناهم، شبگرد گم کرده راهم

مِهر دَهُم، هادی عشق! کو آفتاب پناهت؟

 

با لهجۀ شرقی غم، امشب تو را گریه کردم

مولای من! این «غزل ـ غم» تقدیم داغ نگاهت

کو کربلا و سپاهت؟

می‌‌خواهم امشب بگویم، شعری برای نگاهت

یک سوره رحمت بخوانم، از مصحف روی ماهت

 

می‌خواهم امشب بگردم، دور کرامات چشمت

احرام عرفان ببندم، با زائران نگاهت

 

می‌خواهم امشب خدا را، در عرش چشمت ببینم

ای کهکشان هدایت! در پرتو مهر و ماهت

 

پشت دلم را شکسته، تشریف داغ غیورت

چشم یتیمم نشسته، در کوچۀ غم به راهت

 

ای عصمت سبز و روشن! تزویر شب پرپرت کرد

آیینه‌ها را سرودی، این است تنها گناهت

 

لرزید ارکان هستی، وقت نزول غم تو

ترسم بگیرد جهان را، یک روز طوفان آهت

 

ای هادی نسل آدم، ای وارث اسم اعظم!

منظور هستی تو هستی، آیات قرآن گواهت

 

«هل من...» بگو تا به عشقت، لبیک غیرت بگویم

مولای من! کو حسینت؟ کو کربلا و سپاهت؟

 

من عاشقی بی ‌پناهم، شبگرد گم کرده راهم

مِهر دَهُم، هادی عشق! کو آفتاب پناهت؟

 

با لهجۀ شرقی غم، امشب تو را گریه کردم

مولای من! این «غزل ـ غم» تقدیم داغ نگاهت

۱ نظر
 
  • شمیم ۱۳۹۵/۰۱/۲۴

    «هل من...» بگو تا به عشقت، لبیک غیرت بگویم مولای من! کو حسینت؟ کو کربلا و سپاهت؟ بسیار زیبا بود

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×