- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۱/۰۵
- بازدید: ۴۱۲۵
- شماره مطلب: ۵۳۶۷
-
چاپ
در دل خشکترین خاک خدا دریا زاد
شب روزی که سر آمد شب و شب غالب بود
صبح میلاد تو در شعبابیطالب بود
در دل خشکترین خاک خدا دریا زاد
شادی شمس و قمر آینهشان زهرا زاد
خود تو دانی که ضمیر است "ک" اعطیناک
با که در گفت و خطاب است خدای لولاک
روی در عین رسول است و یا عین رسول
روی در اهل بتول است و یا بعل بتول
تن نبی جانش وصی واسطشان کوثر پاک
چیست کوثر به نظر روشن روشنگر خاک
آبها در شط و دریاچه و در بحر سترگ
بیشه و مرتع سبزند و کش از نهر بزرگ
سبزپوشان همه از برکت زهرا سبزند
سبزد ارزد نشنیدید چرا میارزند
به فرو چشمۀ آبند و به فرا چشمۀ نور
برِ ما سور و سروراند و برِ غیر تنور
تن چو هیمه اگر نور شود نار شود
این اگر گوهر دین گُستی و زُنّار شود
ای تو هم عهد محمد ز علی روی متاب
آفتاب تو به روز است و به شب در مهتاب
حضرت ربط تن و جان گل مولا زهرا
همچو حق خدمت تو بر همه اولا زهرا
همچو نکبا که زغم خاک کند بر سر گاه
خاک بوسان بقیعیم و نجف بر درگاه
نور جاری تویی از مهر تو گیتی شاداب
ای تو چون آب روان تشنه حق را دریاب
وجه حقی تو و بابای تو شویت با تو
مع حقید و ملک رهرو کویت با تو
سبز و سرخند دو فرزند تو و زر زینب
سر و بی برگ و بر از سوگ برادر زینب
سبزه باغ تو را سوخته داغ تو را
سوگ هر لاله که روییده در این باغ تو را
مادر آبی و مامای زمینی زهرا
دختر و مادر آبای امینی زهرا
رؤیت طلعت خورشید به این دیده کور
مهر من چشم بد کفر از آیینت دور
حالیا حرفی از این گنگ مُرَمَّد بشنو
از علی بن علی بن محمد بشنو
در دل خشکترین خاک خدا دریا زاد
شب روزی که سر آمد شب و شب غالب بود
صبح میلاد تو در شعبابیطالب بود
در دل خشکترین خاک خدا دریا زاد
شادی شمس و قمر آینهشان زهرا زاد
خود تو دانی که ضمیر است "ک" اعطیناک
با که در گفت و خطاب است خدای لولاک
روی در عین رسول است و یا عین رسول
روی در اهل بتول است و یا بعل بتول
تن نبی جانش وصی واسطشان کوثر پاک
چیست کوثر به نظر روشن روشنگر خاک
آبها در شط و دریاچه و در بحر سترگ
بیشه و مرتع سبزند و کش از نهر بزرگ
سبزپوشان همه از برکت زهرا سبزند
سبزد ارزد نشنیدید چرا میارزند
به فرو چشمۀ آبند و به فرا چشمۀ نور
برِ ما سور و سروراند و برِ غیر تنور
تن چو هیمه اگر نور شود نار شود
این اگر گوهر دین گُستی و زُنّار شود
ای تو هم عهد محمد ز علی روی متاب
آفتاب تو به روز است و به شب در مهتاب
حضرت ربط تن و جان گل مولا زهرا
همچو حق خدمت تو بر همه اولا زهرا
همچو نکبا که زغم خاک کند بر سر گاه
خاک بوسان بقیعیم و نجف بر درگاه
نور جاری تویی از مهر تو گیتی شاداب
ای تو چون آب روان تشنه حق را دریاب
وجه حقی تو و بابای تو شویت با تو
مع حقید و ملک رهرو کویت با تو
سبز و سرخند دو فرزند تو و زر زینب
سر و بی برگ و بر از سوگ برادر زینب
سبزه باغ تو را سوخته داغ تو را
سوگ هر لاله که روییده در این باغ تو را
مادر آبی و مامای زمینی زهرا
دختر و مادر آبای امینی زهرا
رؤیت طلعت خورشید به این دیده کور
مهر من چشم بد کفر از آیینت دور
حالیا حرفی از این گنگ مُرَمَّد بشنو
از علی بن علی بن محمد بشنو