- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۱۲/۲۲
- بازدید: ۲۱۷۲
- شماره مطلب: ۵۲۹۲
-
چاپ
دوخته پیراهنی کهنه برای یک شهید
میکند یاد تبوک و بدر و خیبر بیشتر...
از همه بیزار اما آه...از در بیشتر!
جا نماز مادری پهن است و مادر...بگذریم
با دعایش این فضا میشد معطر بیشتر
کوچه و دیوار و در چون زخم سر وا میکنند
تا بیاندازند ما را یاد مادر بیشتر!
داستان کوچه رازی بود در چشم حسن
بغض میسوزانَد او را از برادر بیشتر
چادری آتش گرفته سهم زینب میشود
چادر گلدار میآید به دختر، بیشتر
شام تشییع است و دستان علی بی طاقتند
دختر بیچارهاش زینب که دیگر بیشتر...
دوخته پیراهنی کهنه برای یک شهید
روضه میخواند ولی انگار از سر بیشتر
سر جدا، پیکر جدا، دست و علم از هم جدا
روضهها مکشوف اما داغ معجر بیشتر
دوخته پیراهنی کهنه برای یک شهید
میکند یاد تبوک و بدر و خیبر بیشتر...
از همه بیزار اما آه...از در بیشتر!
جا نماز مادری پهن است و مادر...بگذریم
با دعایش این فضا میشد معطر بیشتر
کوچه و دیوار و در چون زخم سر وا میکنند
تا بیاندازند ما را یاد مادر بیشتر!
داستان کوچه رازی بود در چشم حسن
بغض میسوزانَد او را از برادر بیشتر
چادری آتش گرفته سهم زینب میشود
چادر گلدار میآید به دختر، بیشتر
شام تشییع است و دستان علی بی طاقتند
دختر بیچارهاش زینب که دیگر بیشتر...
دوخته پیراهنی کهنه برای یک شهید
روضه میخواند ولی انگار از سر بیشتر
سر جدا، پیکر جدا، دست و علم از هم جدا
روضهها مکشوف اما داغ معجر بیشتر