مشخصات شعر

مه‌پارۀ گهواره

ای حرمله! بر خاک فکندی گهرم را

خون ساختی از کشتن طفلم جگرم را

 

پرپر بزند پیش دو چشمت پسر تو

کآتش زدی از تیر سه‌پر، بال و پرم را

 

شش‌ماه، علی‌اصغر من بیش ندارد

کز شیر، تو با تیر گرفتی پسرم را

 

سوزم همه کز داغ عطش، سوخته دیدم

 لب‌های ترک خورده‌ی گل‌برگ ترم را

 

مولای من! ای زاده‌ی زهرا! چو گرفتند

از باغ، امیدم، گل یاسم، ثمرم را،

 

از دفن گل پرپر من دست نگه دار

یک‌بار دگر تا که ببینم پسرم را

 

خورشید منی، سایه‌ی تو باد به فرقم!

گر باد ستم کُشت چراغ سحرم را

 

یا رب! چه کنم گر به سر نیزه ببینم

مه‌پاره‌ی گهواره، فروغ بصرم را؟

 

من از پسرت گفتم و خواهم که حسین جان!

دل‌شاد کنی از کرم خود پدرم را

مه‌پارۀ گهواره

ای حرمله! بر خاک فکندی گهرم را

خون ساختی از کشتن طفلم جگرم را

 

پرپر بزند پیش دو چشمت پسر تو

کآتش زدی از تیر سه‌پر، بال و پرم را

 

شش‌ماه، علی‌اصغر من بیش ندارد

کز شیر، تو با تیر گرفتی پسرم را

 

سوزم همه کز داغ عطش، سوخته دیدم

 لب‌های ترک خورده‌ی گل‌برگ ترم را

 

مولای من! ای زاده‌ی زهرا! چو گرفتند

از باغ، امیدم، گل یاسم، ثمرم را،

 

از دفن گل پرپر من دست نگه دار

یک‌بار دگر تا که ببینم پسرم را

 

خورشید منی، سایه‌ی تو باد به فرقم!

گر باد ستم کُشت چراغ سحرم را

 

یا رب! چه کنم گر به سر نیزه ببینم

مه‌پاره‌ی گهواره، فروغ بصرم را؟

 

من از پسرت گفتم و خواهم که حسین جان!

دل‌شاد کنی از کرم خود پدرم را

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×