- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۶
- بازدید: ۶۸۹
- شماره مطلب: ۴۸۴۷
-
چاپ
میهمان غریب
دلم گرفته و خواهم که باز گریه کنم
چو شمع سوزم و در سوز و ساز گریه کنم
گره به کارم و چون اهل درد مینالم
نیازمندم و چون اهل راز گریه کنم
چه حکمت است که کس چارهی غمم نکند؟
مگر که در بر آن چارهساز گریه کنم
به پیش خلق چرا گریهی نیاز؟ آن بِه
بر آستانهی آن بىنیاز گریه کنم
نه حالتى که ز خوف خداى ناله کنم
نه خشیتى که به حال نماز گریه کنم
ولى مراست دلى داغدار داغ حسین
کز او هر آن چه کنم یاد، باز گریه کنم
به میهمان غریبى که آمدند او را
به تیغ و تیر و سنان، پیشواز گریه کنم
به آن تنى که به خون غوطه زد، کنم فریاد
بر آن سرى که به نى شد فراز گریه کنم
به کودکى که گرفتند تشنهلب او را
به تیر حرمله از شیر، باز گریه کنم
«مؤیّدم» من و هر چند در گلستانم
دلم گرفته و خواهم که باز گریه کنم
-
نخل دین
اسلام ز سعی مسلمین ریشه گرفت
وز خون حسین نخل دین ریشه گرفت
نخلی که حسین روز عاشورا کاشت
از اشک عزای اربعین ریشه گرفت
-
تجسّم غربت
سلام ما به بقیع و بقاع ویرانش
بر آن حریم که باشد ملک نگهبانش
سلام ما به بقیع، آن تجسّم غربت
گواه بر سخنم تربت امامانش
-
لطف بى کرانه
لطف امام هادى و نور ولایتش
ما را اسیر کرده به دام محبتش
بر لطف بى کرانۀ او بستهایم دل
امشب که جلوهگر شده خورشید طلعتش
-
ساقۀ عرش
سرچشمۀ خیر و برکات است حسین
معراج صلات و صلوات است حسین
فرمود نبی: نوشته بر ساقۀ عرش
مصباح هدی، فُلک نجات است حسین
میهمان غریب
دلم گرفته و خواهم که باز گریه کنم
چو شمع سوزم و در سوز و ساز گریه کنم
گره به کارم و چون اهل درد مینالم
نیازمندم و چون اهل راز گریه کنم
چه حکمت است که کس چارهی غمم نکند؟
مگر که در بر آن چارهساز گریه کنم
به پیش خلق چرا گریهی نیاز؟ آن بِه
بر آستانهی آن بىنیاز گریه کنم
نه حالتى که ز خوف خداى ناله کنم
نه خشیتى که به حال نماز گریه کنم
ولى مراست دلى داغدار داغ حسین
کز او هر آن چه کنم یاد، باز گریه کنم
به میهمان غریبى که آمدند او را
به تیغ و تیر و سنان، پیشواز گریه کنم
به آن تنى که به خون غوطه زد، کنم فریاد
بر آن سرى که به نى شد فراز گریه کنم
به کودکى که گرفتند تشنهلب او را
به تیر حرمله از شیر، باز گریه کنم
«مؤیّدم» من و هر چند در گلستانم
دلم گرفته و خواهم که باز گریه کنم