- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۹/۰۲
- بازدید: ۸۵۹
- شماره مطلب: ۴۷۵۵
-
چاپ
سوّم شعبان
سوّم شعبان شد و صبح سعادت میدمد
از گریبان افق، نور سیادت میدمد
از زمین گلهاى رنگین رشادت میدمد
آفتاب امروز از چرخ شهادت میدمد
سوّم شعبان بُوَد روز خداوند قدیر
سوّم شعبان بُوَد یادآور روز غدیر
سوّم شعبان برای خلق، عید آورده است
از بهشت عدل و آزادی، نوید آورده است
بر دل نومید محرومان، امید آورده است
دهشت و وحشت براى هر یزید آورده است
اى همایونروز! بر اقبال مسعودت سلام!
روز میلاد حسین استى؛ به مولودت سلام!
سوّم شعبان به تنها روح ایمان میدهد
درس تقوا و شرف بر رادمردان میدهد
خلق را آگاهى از مفهوم قرآن میدهد
نور آرامش به دلهاى پریشان میدهد
مردم آگاه را امروز روز رحمت است
لیکن از بهر ستمکاران عذاب و نقمت است
عید اسلامى، زمان بخشش و روز عطاست
نوبت صوم و صلوه و مهلت ذکر و دعاست
مقصد از اعیاد اسلامى، تقرّب بر خداست
ما مسلمانیم و عید ما ز ملّتها جداست
زین جهت در سوّم شعبان که عید مذهب است
روز تجدید قوا بر پیروان مکتب است
سوّم شعبان رسید و باز شد دیوان عشق
شد به جولانگاه امکان، نوبت جولان عشق
نازل از سوى خداى عشق شد قرآن عشق
هم صراط المستقیم عقل و هم میزان عشق
چهر سالار شهیدان در بر ختم رسل
دید و گفتا آسمان: این عقل کل، وین عشق کل
این حسین است آنکه بر عالم خدایى میکند
خود نه بلکه یاد او معجزنمایى میکند
نور مهرش مهر و مه را رهنمایى میکند
دست لطفش خلق را مشکلگشایى میکند
آفتاب است و بُوَد یک ذرّه نورش آفتاب
پاى تا سر سوزد از شرم حضورش آفتاب
گر سپاه ما به جنگ مسلمین جان میدهد
هر چه خون در یارى اسلام و قرآن میدهد
در ازاى خون ثارالله، تاوان میدهد
اشتیاق کوى او در جبهه فرمان میدهد
کى شود یا رب! که راه کربلایت وا شود؟
مکّه از ما، قدس از ما، کربلا از ما شود؟
شمع بزم «لى مع اللَّه» جلوهى رویش بُوَد
آیتى از قدرت حق بر سر مویش بُوَد
قبلتین اندر مرام ما دو ابرویش بود
تا قیامت، ملّت آزاده اردویش بود
کلک نهضت تا حدیث نهضت او را نوشت
معنى میلاد او میلاد عاشورا نوشت
اى حسین! اى آفتاب بىزوال هر زمان!
پرتو حُسنت مؤثّر بر زمین و بر زمان
صحبت عشقت نگنجد در مکان و در زمان
خوب کردى جلوه، اى خورشید! در آخر زمان
آسمان، خورشید از روى تو روشنتر نداشت
جلوهاى این گونه در این خاکدان باور نداشت
اى بهین آموزگار مکتب ایمان! حسین!
از تو دارد آبرو اسلام جاویدان، حسین!
چون تو کس جولان نداده اندر این میدان، حسین!
اى به خونت پاسدار عصمت قرآن! حسین!
از تو دارد جلوه، چهر دلفروز پاسدار
روز میلاد تو زآن گردید روز پاسدار
پاسداران کاین چنین در راه دین جان باختند
از شهامت، لرزهها بر شرق و غرب انداختند
بر علیه دشمنان هر جا عَلَم افراختند
کار دشمن را ز یک الله اکبر ساختند
آب و خاک کشور ما جان گرفت از پاسدار
انقلاب سرخ ما سامان گرفت از پاسدار
پاسدارانند اکنون پاسدار انقلاب
بىقراریهایشان باشد قرار انقلاب
خونشان بخشد طراوت بر بهار انقلاب
آبروى ملّتند و افتخار انقلاب
اى سپاه عشق! دلها شد اسیر مویتان
گفت رهبر میزنم من بوسه بر بازویتان
-
نخل دین
اسلام ز سعی مسلمین ریشه گرفت
وز خون حسین نخل دین ریشه گرفت
نخلی که حسین روز عاشورا کاشت
از اشک عزای اربعین ریشه گرفت
-
تجسّم غربت
سلام ما به بقیع و بقاع ویرانش
بر آن حریم که باشد ملک نگهبانش
سلام ما به بقیع، آن تجسّم غربت
گواه بر سخنم تربت امامانش
-
لطف بى کرانه
لطف امام هادى و نور ولایتش
ما را اسیر کرده به دام محبتش
بر لطف بى کرانۀ او بستهایم دل
امشب که جلوهگر شده خورشید طلعتش
-
ساقۀ عرش
سرچشمۀ خیر و برکات است حسین
معراج صلات و صلوات است حسین
فرمود نبی: نوشته بر ساقۀ عرش
مصباح هدی، فُلک نجات است حسین
سوّم شعبان
سوّم شعبان شد و صبح سعادت میدمد
از گریبان افق، نور سیادت میدمد
از زمین گلهاى رنگین رشادت میدمد
آفتاب امروز از چرخ شهادت میدمد
سوّم شعبان بُوَد روز خداوند قدیر
سوّم شعبان بُوَد یادآور روز غدیر
سوّم شعبان برای خلق، عید آورده است
از بهشت عدل و آزادی، نوید آورده است
بر دل نومید محرومان، امید آورده است
دهشت و وحشت براى هر یزید آورده است
اى همایونروز! بر اقبال مسعودت سلام!
روز میلاد حسین استى؛ به مولودت سلام!
سوّم شعبان به تنها روح ایمان میدهد
درس تقوا و شرف بر رادمردان میدهد
خلق را آگاهى از مفهوم قرآن میدهد
نور آرامش به دلهاى پریشان میدهد
مردم آگاه را امروز روز رحمت است
لیکن از بهر ستمکاران عذاب و نقمت است
عید اسلامى، زمان بخشش و روز عطاست
نوبت صوم و صلوه و مهلت ذکر و دعاست
مقصد از اعیاد اسلامى، تقرّب بر خداست
ما مسلمانیم و عید ما ز ملّتها جداست
زین جهت در سوّم شعبان که عید مذهب است
روز تجدید قوا بر پیروان مکتب است
سوّم شعبان رسید و باز شد دیوان عشق
شد به جولانگاه امکان، نوبت جولان عشق
نازل از سوى خداى عشق شد قرآن عشق
هم صراط المستقیم عقل و هم میزان عشق
چهر سالار شهیدان در بر ختم رسل
دید و گفتا آسمان: این عقل کل، وین عشق کل
این حسین است آنکه بر عالم خدایى میکند
خود نه بلکه یاد او معجزنمایى میکند
نور مهرش مهر و مه را رهنمایى میکند
دست لطفش خلق را مشکلگشایى میکند
آفتاب است و بُوَد یک ذرّه نورش آفتاب
پاى تا سر سوزد از شرم حضورش آفتاب
گر سپاه ما به جنگ مسلمین جان میدهد
هر چه خون در یارى اسلام و قرآن میدهد
در ازاى خون ثارالله، تاوان میدهد
اشتیاق کوى او در جبهه فرمان میدهد
کى شود یا رب! که راه کربلایت وا شود؟
مکّه از ما، قدس از ما، کربلا از ما شود؟
شمع بزم «لى مع اللَّه» جلوهى رویش بُوَد
آیتى از قدرت حق بر سر مویش بُوَد
قبلتین اندر مرام ما دو ابرویش بود
تا قیامت، ملّت آزاده اردویش بود
کلک نهضت تا حدیث نهضت او را نوشت
معنى میلاد او میلاد عاشورا نوشت
اى حسین! اى آفتاب بىزوال هر زمان!
پرتو حُسنت مؤثّر بر زمین و بر زمان
صحبت عشقت نگنجد در مکان و در زمان
خوب کردى جلوه، اى خورشید! در آخر زمان
آسمان، خورشید از روى تو روشنتر نداشت
جلوهاى این گونه در این خاکدان باور نداشت
اى بهین آموزگار مکتب ایمان! حسین!
از تو دارد آبرو اسلام جاویدان، حسین!
چون تو کس جولان نداده اندر این میدان، حسین!
اى به خونت پاسدار عصمت قرآن! حسین!
از تو دارد جلوه، چهر دلفروز پاسدار
روز میلاد تو زآن گردید روز پاسدار
پاسداران کاین چنین در راه دین جان باختند
از شهامت، لرزهها بر شرق و غرب انداختند
بر علیه دشمنان هر جا عَلَم افراختند
کار دشمن را ز یک الله اکبر ساختند
آب و خاک کشور ما جان گرفت از پاسدار
انقلاب سرخ ما سامان گرفت از پاسدار
پاسدارانند اکنون پاسدار انقلاب
بىقراریهایشان باشد قرار انقلاب
خونشان بخشد طراوت بر بهار انقلاب
آبروى ملّتند و افتخار انقلاب
اى سپاه عشق! دلها شد اسیر مویتان
گفت رهبر میزنم من بوسه بر بازویتان