مشخصات شعر

تنور

یا رب! چه روشنى است که در خانه‌ی من است؟

 گویا دمیده ماه به کاشانه‌ی من است

 

من در تنور خانه چراغى نداشتم

 پس این فروغ کیست که در خانه‌ی من است؟

 

این سِر چو دید همسر خولى که از سر است

 سر را گرفت و گفت که جانانه‌ی من است

 

از بخت خویش این همه باور نداشتم

 کامشب عزیز فاطمه در خانه‌ی من است

 

آوخ! سر حسین در این جا چه می‌کند؟

 این ظلم، کار همسر دیوانه‌ی من است

 

ماتم که کنز مخفى و دردانه‌ی رسول

 مخفى چرا به گوشه‌ی ویرانه‌ی من است؟

 

آنجاست هودجى و در آن بانگ گریه‌ها

 جانسوزتر ز گریه‌ی مستانه‌ی من است

 

 

تنور

یا رب! چه روشنى است که در خانه‌ی من است؟

 گویا دمیده ماه به کاشانه‌ی من است

 

من در تنور خانه چراغى نداشتم

 پس این فروغ کیست که در خانه‌ی من است؟

 

این سِر چو دید همسر خولى که از سر است

 سر را گرفت و گفت که جانانه‌ی من است

 

از بخت خویش این همه باور نداشتم

 کامشب عزیز فاطمه در خانه‌ی من است

 

آوخ! سر حسین در این جا چه می‌کند؟

 این ظلم، کار همسر دیوانه‌ی من است

 

ماتم که کنز مخفى و دردانه‌ی رسول

 مخفى چرا به گوشه‌ی ویرانه‌ی من است؟

 

آنجاست هودجى و در آن بانگ گریه‌ها

 جانسوزتر ز گریه‌ی مستانه‌ی من است

 

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×