مشخصات شعر

سه میلاد

از افق تابید ماه مرحمت

 بر همه شد باز باب مغفرت

 

آمده دریای بخشایش به جوش

 تا در این دریا بشویندت، بکوش

 

خیز و راهی جانب یزدان بجوی

 با سرشک توبه، جان و دل بشوی

 

قُرب حق جوی و قِرابت را نگر

 در دعا کوش و اجابت را نگر

 

چون که این ماهی عطاگستر بُوَد

 ماه شعبان، ماه پیغمبر بُوَد

 

ماه غفران خواستن از هر خطاست

 ماه جبران کردن بگْذشته‌هاست

 

ماه پشت پای بر دنیا زدن

 دست خود در شاخه‌ی طوبی زدن

 

ماه رفتن بر سر خوان حسین

 دست افکندن به دامان حسین

 

ماه تقوا و تقدّس یافتن

 حکم آزادی چو فطرس یافتن

 

ماه مُحرم در حریم دل شدن

 بنده‌ی کوی ابوفاضل شدن

 

ماه مولانا علی بن الحسین

 انس بستن با علی بن الحسین

 

ماه پرچمهای نصر افراشتن

 جشن میلاد سه مولا داشتن

 

ماه میلاد سه مرد روزگار

 در دبستان خرد، آموزگار

 

ماه میلاد سه روح انقلاب

 فُلک هستی را سه نوح انقلاب

 

ماه میلاد سه پرچم‌دار عشق

دلبر و دلداده و بیمار عشق

 

ماه میلاد سه نور عالمین

 سیّد سجّاد و عبّاس و حسین

 

هر سه مست از باده‌ی قالوا بلا

 هر سه جان‌باز قیام کربلا

 

از پی سرکوبی کاخ فساد

 هر سه را تا پای جان، عزم جهاد

 

با اسارت، با شهادت، هر چه هست

 باید آخر داد دشمن را شکست

 

گر شدندی یا اسیر و یا شهید

 عاقبت کندند بنیاد یزید

 

در ره قرآن ابوالفضل و حسین

 از شهادت خوش ادا کردند دین

 

آن که بر پایش سعادت بوسه زد

 بندبندش را شهادت بوسه زد

 

وز پی آنان پی احیای دین

 شد اسارت، سهم زین العابدین

 

تا نماند دِین دین در گردنش

 گردنش را بست در غل، دشمنش

 

آن که او را هر نفس معراج بود

 از عبودیّت به فرقش تاج بود

 

در نیایش باز فتح باب کرد

 تشنگان فیض را سیراب کرد

 

در مصاف کربلا بیمار شد

 آن توان‌بخش جهان، تب‌دار شد

 

آتش تب شعله زد بر پیکرش

 وز عطش می‌سوخت جان اطهرش

 

آن خلیل عصر عاشورای عشق

 سوخته در آتش سودای عشق

 

با بیانش کوفه را محکوم کرد

 حقّ خود را بر جهان معلوم کرد

 

آن سکوت مرگ را در هم شکست

 پرده‌ی اوهام را از هم گسست

 

خطبه‌ها در مسجد و بزم شراب

خوانْد و برانگیخت مرم را ز خواب

 

خلق را آگاه کرد از مکتبش

 گاه گاهی او و گاهی زینبش

 

در ادامه‌یْ آن خدایی انقلاب

 ملّت ما راه او کرد انتخاب

 

مرد آزادی ز نسل آن امام

 داشت بر دوشش لوای این قیام

 

خلق را عشق حسینی زنده کرد

 مُلک را عزم خمینی زنده کرد

 

آن که چون دریا برآوردی خروش

 تا صدای ظالمان سازد خموش

 

از خدا خواهد «مؤیّد» هر زمان

تا برآید سالم از هر امتحان

 

سه میلاد

از افق تابید ماه مرحمت

 بر همه شد باز باب مغفرت

 

آمده دریای بخشایش به جوش

 تا در این دریا بشویندت، بکوش

 

خیز و راهی جانب یزدان بجوی

 با سرشک توبه، جان و دل بشوی

 

قُرب حق جوی و قِرابت را نگر

 در دعا کوش و اجابت را نگر

 

چون که این ماهی عطاگستر بُوَد

 ماه شعبان، ماه پیغمبر بُوَد

 

ماه غفران خواستن از هر خطاست

 ماه جبران کردن بگْذشته‌هاست

 

ماه پشت پای بر دنیا زدن

 دست خود در شاخه‌ی طوبی زدن

 

ماه رفتن بر سر خوان حسین

 دست افکندن به دامان حسین

 

ماه تقوا و تقدّس یافتن

 حکم آزادی چو فطرس یافتن

 

ماه مُحرم در حریم دل شدن

 بنده‌ی کوی ابوفاضل شدن

 

ماه مولانا علی بن الحسین

 انس بستن با علی بن الحسین

 

ماه پرچمهای نصر افراشتن

 جشن میلاد سه مولا داشتن

 

ماه میلاد سه مرد روزگار

 در دبستان خرد، آموزگار

 

ماه میلاد سه روح انقلاب

 فُلک هستی را سه نوح انقلاب

 

ماه میلاد سه پرچم‌دار عشق

دلبر و دلداده و بیمار عشق

 

ماه میلاد سه نور عالمین

 سیّد سجّاد و عبّاس و حسین

 

هر سه مست از باده‌ی قالوا بلا

 هر سه جان‌باز قیام کربلا

 

از پی سرکوبی کاخ فساد

 هر سه را تا پای جان، عزم جهاد

 

با اسارت، با شهادت، هر چه هست

 باید آخر داد دشمن را شکست

 

گر شدندی یا اسیر و یا شهید

 عاقبت کندند بنیاد یزید

 

در ره قرآن ابوالفضل و حسین

 از شهادت خوش ادا کردند دین

 

آن که بر پایش سعادت بوسه زد

 بندبندش را شهادت بوسه زد

 

وز پی آنان پی احیای دین

 شد اسارت، سهم زین العابدین

 

تا نماند دِین دین در گردنش

 گردنش را بست در غل، دشمنش

 

آن که او را هر نفس معراج بود

 از عبودیّت به فرقش تاج بود

 

در نیایش باز فتح باب کرد

 تشنگان فیض را سیراب کرد

 

در مصاف کربلا بیمار شد

 آن توان‌بخش جهان، تب‌دار شد

 

آتش تب شعله زد بر پیکرش

 وز عطش می‌سوخت جان اطهرش

 

آن خلیل عصر عاشورای عشق

 سوخته در آتش سودای عشق

 

با بیانش کوفه را محکوم کرد

 حقّ خود را بر جهان معلوم کرد

 

آن سکوت مرگ را در هم شکست

 پرده‌ی اوهام را از هم گسست

 

خطبه‌ها در مسجد و بزم شراب

خوانْد و برانگیخت مرم را ز خواب

 

خلق را آگاه کرد از مکتبش

 گاه گاهی او و گاهی زینبش

 

در ادامه‌یْ آن خدایی انقلاب

 ملّت ما راه او کرد انتخاب

 

مرد آزادی ز نسل آن امام

 داشت بر دوشش لوای این قیام

 

خلق را عشق حسینی زنده کرد

 مُلک را عزم خمینی زنده کرد

 

آن که چون دریا برآوردی خروش

 تا صدای ظالمان سازد خموش

 

از خدا خواهد «مؤیّد» هر زمان

تا برآید سالم از هر امتحان

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×