- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۴
- بازدید: ۲۷۵۳
- شماره مطلب: ۴۵۵۴
-
چاپ
کوکب اقبال
عمّه! امشب سر زده ماه تمام
کوکب اقبالم آمد روی بام
شد دو چشم نیمهبازم، جام اشک
کن تماشا بستهام احرام اشک
چون که آمد کعبهی آمال من
حج به جا آرم، ببین اعمال من
من که هستم لالهی باغ عفاف
تا که جان دارم، کنم او را طواف
شد خجل خورشید، پیش ماه من
این طبق باشد، زیارتگاه من
ناز بر جنّت کند ویرانهام
میهمان، شمع است و من، پروانهام
ای پدرجان! خیر مقدم گویمت
گاه میبوسم، گهی میبویمت
نرگس چشمان خود را باز کن
کم برای دختر خود، ناز کن
گوش کن، درد دلم بشْنیدنی است
حال زهرای سهساله، دیدنی است
من تو را بهتر ز جان میدانمت
بر روی دامان خود بنْشانمت
من ز مهمانداریام هستم خجل
نیست بر خوانم به غیر از خون دل
گاه خوردم کعب نی، از آن و این
گاهگاهی میشدم نقش زمین
حال میدانم که نازم میخری
باغبان! نیلوفرت را میبری
گر بری همره مرا، ای هست من!
عمّه راحت میشود از دست من
عمّهجان! آمد مرا صبح وصال
میروم امشب، حلالم کن حلال
-
من نمیدانم چه گویم در جواب مادرت
دیده بگشا تا شود تنهایی من باورت
نیمه جان هستی و من چون جان گرفتم در برت
همچو گیسویت مرا این سو و آن سو میکشی
میکشی آخر مرا با خندههای آخرت -
گوشوار عرش
در این دل شکسته به غیر از شراره نیست
همراه من به جز جگر پارهپاره نیست
میریزد از دو چشمترم، اشک بیکسی
دیگر به آسمان دلم، یک ستاره نیست
-
نگین و حلقه
هر زمانی غنچهی لب میگشود
از همه اهل حرم دل میربود
ماه، پیش روی ماه او، خجل
دلبران بر گیسوی او بسته دل
کوکب اقبال
عمّه! امشب سر زده ماه تمام
کوکب اقبالم آمد روی بام
شد دو چشم نیمهبازم، جام اشک
کن تماشا بستهام احرام اشک
چون که آمد کعبهی آمال من
حج به جا آرم، ببین اعمال من
من که هستم لالهی باغ عفاف
تا که جان دارم، کنم او را طواف
شد خجل خورشید، پیش ماه من
این طبق باشد، زیارتگاه من
ناز بر جنّت کند ویرانهام
میهمان، شمع است و من، پروانهام
ای پدرجان! خیر مقدم گویمت
گاه میبوسم، گهی میبویمت
نرگس چشمان خود را باز کن
کم برای دختر خود، ناز کن
گوش کن، درد دلم بشْنیدنی است
حال زهرای سهساله، دیدنی است
من تو را بهتر ز جان میدانمت
بر روی دامان خود بنْشانمت
من ز مهمانداریام هستم خجل
نیست بر خوانم به غیر از خون دل
گاه خوردم کعب نی، از آن و این
گاهگاهی میشدم نقش زمین
حال میدانم که نازم میخری
باغبان! نیلوفرت را میبری
گر بری همره مرا، ای هست من!
عمّه راحت میشود از دست من
عمّهجان! آمد مرا صبح وصال
میروم امشب، حلالم کن حلال