مشخصات شعر

رنگ ارغوان

با دلی غم‌پرور و زار و ملول

شد به کوفه، عترت پاک رسول

 

یک طرف سرها همه رخشنده بود

نور بر اطراف خود بخشنده بود

 

زینب، آن سرمست جام عاشقی

وآن که زو برجاست، نام عاشقی

 

باید از او درس عشق آموختن

تا بیابی رمزهای سوختن

 

دید جانان را به نیزه، جلوه‌گر

چشم مست شه بر او دارد نظر

 

صوت قرآن از لب لعلش، بلند

وآن لبان لعل، پُر از نوشخند

 

گفت کای جانم، اسیر موی تو!

خوب شد، ای مه! که دیدم روی تو

 

ای هلال زینب! ای ماه تمام!

این سه شب، جانا! کجا بودت مقام؟

 

نرگس پُرخون خود را باز کن

با یتیمان، خویش را دم‌ساز کن

 

ناله‌شان کرده دلم را ریش‌ریش

یک نگاهی جانب طفلان خویش

 

هان! منم با سر به راهت، پایْ‌کوب

ای هلال من! چرا کردی غروب؟

 

شد دلم از هجر روی تو، کباب

چون ببینم گیسویت از خون، خضاب؟

 

دور از انصاف است و شرط خواهری

خواهرت را گر که پُرخون ننگری

 

زد سرش بر چوبه‌ی محمل چنان

که عذارش شد به رنگ ارغوان

 

وآن سیه‌محمل به رنگ لاله شد

دور قرص ماه، پُر از هاله شد

 

 

رنگ ارغوان

با دلی غم‌پرور و زار و ملول

شد به کوفه، عترت پاک رسول

 

یک طرف سرها همه رخشنده بود

نور بر اطراف خود بخشنده بود

 

زینب، آن سرمست جام عاشقی

وآن که زو برجاست، نام عاشقی

 

باید از او درس عشق آموختن

تا بیابی رمزهای سوختن

 

دید جانان را به نیزه، جلوه‌گر

چشم مست شه بر او دارد نظر

 

صوت قرآن از لب لعلش، بلند

وآن لبان لعل، پُر از نوشخند

 

گفت کای جانم، اسیر موی تو!

خوب شد، ای مه! که دیدم روی تو

 

ای هلال زینب! ای ماه تمام!

این سه شب، جانا! کجا بودت مقام؟

 

نرگس پُرخون خود را باز کن

با یتیمان، خویش را دم‌ساز کن

 

ناله‌شان کرده دلم را ریش‌ریش

یک نگاهی جانب طفلان خویش

 

هان! منم با سر به راهت، پایْ‌کوب

ای هلال من! چرا کردی غروب؟

 

شد دلم از هجر روی تو، کباب

چون ببینم گیسویت از خون، خضاب؟

 

دور از انصاف است و شرط خواهری

خواهرت را گر که پُرخون ننگری

 

زد سرش بر چوبه‌ی محمل چنان

که عذارش شد به رنگ ارغوان

 

وآن سیه‌محمل به رنگ لاله شد

دور قرص ماه، پُر از هاله شد

 

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×