مشخصات شعر

ریگ‌های گرم

از زین فتاد و سر به سر خاک برنهاد

خاکم به سر! چو او به سر خاک، سر نهاد

 

هر جا که سر نهاد بر آن ریگ‌های گرم

از تاب رفت و باز به جای دگر نهاد

 

مرگ برادرش، کمرش را شکسته بود

برچید جامه را و به زیر کمر نهاد

 

بند از سپر گرفت و بیفکنْد بر زمین

تیغ از میان گشاد و به روی سپر نهاد

 

اشکش ز دیده جاری و از تاب تشنگی

لب‌های خشک را به ره چشم ‌تر نهاد

 

هر جا که درد داشت، بر او می‌گذاشت، دست

ای درد بر دلم! که به دل، بیش‌تر نهاد

 

از بس رسیده بود، بر او تیر چار ‌پر

چون مرغ پرشکسته، سری زیر پر نهاد

 

تا جای داشت داد به تن، جای زخم تیر

جز دل که جای زخمِ فراقِ پسر نهاد

 

جانش هوای بارگه کبریا نمود

تن را برای دشمن بیداد‌گر نهاد

 

آه از دمی! که شمر لعین، رو به شاه کرد

روز جهان و نامۀ خود را سیاه کرد

 

ریگ‌های گرم

از زین فتاد و سر به سر خاک برنهاد

خاکم به سر! چو او به سر خاک، سر نهاد

 

هر جا که سر نهاد بر آن ریگ‌های گرم

از تاب رفت و باز به جای دگر نهاد

 

مرگ برادرش، کمرش را شکسته بود

برچید جامه را و به زیر کمر نهاد

 

بند از سپر گرفت و بیفکنْد بر زمین

تیغ از میان گشاد و به روی سپر نهاد

 

اشکش ز دیده جاری و از تاب تشنگی

لب‌های خشک را به ره چشم ‌تر نهاد

 

هر جا که درد داشت، بر او می‌گذاشت، دست

ای درد بر دلم! که به دل، بیش‌تر نهاد

 

از بس رسیده بود، بر او تیر چار ‌پر

چون مرغ پرشکسته، سری زیر پر نهاد

 

تا جای داشت داد به تن، جای زخم تیر

جز دل که جای زخمِ فراقِ پسر نهاد

 

جانش هوای بارگه کبریا نمود

تن را برای دشمن بیداد‌گر نهاد

 

آه از دمی! که شمر لعین، رو به شاه کرد

روز جهان و نامۀ خود را سیاه کرد

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×