- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۸
- بازدید: ۱۰۶۲
- شماره مطلب: ۴۱۹۷
-
چاپ
مشق سقّا
لب خشکیدهی من ساحل و این دیده چون دریاست
میان موج این دریا، جمال دلبرم پیداست
قلم، تیر است و جوهر، خون و دفتر، وادی علقم
در این دفتر، هماره مشق سقّا، سیّدی مولاست
شده فرقم دو تا امّا کلام من، یکی باشد
که جان رفت و هنوزم، نام جانان، ذکر این لبهاست
بیا، مولا! شده آبآور طفلان، تماشایی
علمدار سپاهت در کنار علقمه، تنهاست
بُوَد روی تو قبله، موجِ خون، سجّادهی سقّا
ولی مُهر نمازم، خاک پای مادرت زهراست
-
من نمیدانم چه گویم در جواب مادرت
دیده بگشا تا شود تنهایی من باورت
نیمه جان هستی و من چون جان گرفتم در برت
همچو گیسویت مرا این سو و آن سو میکشی
میکشی آخر مرا با خندههای آخرت -
گوشوار عرش
در این دل شکسته به غیر از شراره نیست
همراه من به جز جگر پارهپاره نیست
میریزد از دو چشمترم، اشک بیکسی
دیگر به آسمان دلم، یک ستاره نیست
-
کوکب اقبال
عمّه! امشب سر زده ماه تمام
کوکب اقبالم آمد روی بام
شد دو چشم نیمهبازم، جام اشک
کن تماشا بستهام احرام اشک
-
نگین و حلقه
هر زمانی غنچهی لب میگشود
از همه اهل حرم دل میربود
ماه، پیش روی ماه او، خجل
دلبران بر گیسوی او بسته دل
مشق سقّا
لب خشکیدهی من ساحل و این دیده چون دریاست
میان موج این دریا، جمال دلبرم پیداست
قلم، تیر است و جوهر، خون و دفتر، وادی علقم
در این دفتر، هماره مشق سقّا، سیّدی مولاست
شده فرقم دو تا امّا کلام من، یکی باشد
که جان رفت و هنوزم، نام جانان، ذکر این لبهاست
بیا، مولا! شده آبآور طفلان، تماشایی
علمدار سپاهت در کنار علقمه، تنهاست
بُوَد روی تو قبله، موجِ خون، سجّادهی سقّا
ولی مُهر نمازم، خاک پای مادرت زهراست