- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۹
- بازدید: ۶۹۴
- شماره مطلب: ۴۱۱۵
-
چاپ
باید ببارم
من از زبان باد شنیدم که تشنهای
با من شنید عالم و آدم که تشنهای
راهی شدم که آب برایت بیاورم
همراه با تمامی عالم «که تشنهای»
در گوش من که چشم به سمت تو دوختم
کرده است باد زمزمه هر دم که تشنهای
چنگی زدم به دامن دریا و رود تا
آبی کنم برات فراهم که تشنهای
سیراب آب هستم و باید تمام عمر
گریه کنم مدام از این غم که تشنهای
این ابرِ سخت دربهدرت را، صدا بزن
باید به شانهی تو ببارم که تشنهای
آنقدر دیر آمدهام که به تربتت
باید فقط ببارم نمنم که تشنهای
-
نوبت قربانی
حجات قبول نوبت قربانی تو شد
وقت سماع و سلسلهجنبانی تو شد
احرام بستهاند ملائک به دیدنت
برخیز! وقت آینهگردانی تو شد
-
قامت معیار
آنجا که حرف قامت بالابلندهاست
گر بگذری قیامت بالابلندهاست
جایی که قامتت شده معیار، وصف سرو
در نوع خود ملامت بالابلندهاست
-
مثل دو بال پرستو
هم میان دست و بازو فاصله افتاده است
هم میان هر دو ابرو فاصله افتاده است
تیر سوزن شد، که دوزد پیکر او را به هم
بین اعضا از همهسو فاصله افتاده است
-
از عسل شیرینتر لحظۀ آرامش توست
قد کشیدی چقدرمرد شدی در سختی
مرد آن است که غالب بشود بر سختی
از عسل شیرینتر لحظۀ آرامش توست
شادی از اینکهرسیدهست به آخر سختی
باید ببارم
من از زبان باد شنیدم که تشنهای
با من شنید عالم و آدم که تشنهای
راهی شدم که آب برایت بیاورم
همراه با تمامی عالم «که تشنهای»
در گوش من که چشم به سمت تو دوختم
کرده است باد زمزمه هر دم که تشنهای
چنگی زدم به دامن دریا و رود تا
آبی کنم برات فراهم که تشنهای
سیراب آب هستم و باید تمام عمر
گریه کنم مدام از این غم که تشنهای
این ابرِ سخت دربهدرت را، صدا بزن
باید به شانهی تو ببارم که تشنهای
آنقدر دیر آمدهام که به تربتت
باید فقط ببارم نمنم که تشنهای