- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۰۷/۰۳
- بازدید: ۴۱۸۴
- شماره مطلب: ۴۰۸
-
چاپ
لااقل زینبی کنارت بود
تشنۀ آب و عاطفه هستی
از نگاهت فرات میریزد
از صدای گرفتهات پیداست
عطش از نالههات میریزد
**
نفست بند آمده؛ ای وای
عاقبت زهر کار خود را کرد
عاقبت زهر، زهر خود را ریخت
جامههای عزا تن ما کرد
**
تشنگی سویِ چشمتان را بُرد
سینۀ پر شرارهای داری
کاش طشتی بیاورند اینجا
جگر پاره پارهای داری
**
چقدر چهرهات شکسته شده
تا بهاری، چرا خزان باشی؟
به تو اصلاً نمیخورد آقا
که امام جوانمان باشی
**
گیسوانت چرا سپید شده؟
سن و سالی نداری آقا جان
درد پهلو گرفتهای نکند...
که چنین بی قراری آقاجان
**
شهر با تو سرِ لج افتاده
مرد تنهای کوچهها هستی
همسرت هم تو را نمیخواهد
دومین مجتبی شما هستی
**
تک و تنها چه کار خواهی کرد
همسرت کاش بی قرارت بود
چقدر خوب میشد آقاجان
لااقل زینبی کنارت بود
**
باز هم غیرت کبوترها
سایه بانت شدند ای مظلوم
بال در بال هم، سه روز تمام
روضه خوانت شدند ای مظلوم
**
کاظمین تو هر چه باشد، باز
آفتابش به کربلا نرسد
آخر روضهات کفن داری
کارت آقا به بوریا نرسد
***
جای شکرش همیشه میماند
حرفی از خیزران و سلسله نیست
شکر! در شهر کاظمین شما
خیره چشمی به نام حرمله نیست
-
شهر علی نشناخت بانوی خودش را
بالم شکسته، از پرم چیزی نگویم
از کوچ پر دردسرم چیزی نگویم
طوفان سختی باغمان را زیر و رو کرد
از لالههای پرپرم چیزی نگویم
-
استاد درس رزم علمدار کربلا
شاهنشه اریکۀ قدرت اباالحسن
اسطورۀ صلابت و غیرت اباالحسن
یا والی الولی، ید حق، بندۀ خلف
یا مظهر العجایب عالم، شه نجف
-
فصل بلوغ شیعه یقیناً محرم است
در کوچهها، نسیم بهشت محرم است
این شهر بی مجالس روضه، جهنم است
پیراهن سیاه عزاداری شما
زیباترین تجلی عشق مجسم است
-
شرمندهام نمردهام از رنج روضهها
آه دلم به آینه زنگار میزند
پیراهن وصال، تنش زار میزند
عمرم، جوانیام، همه خرج گناه شد
این گریهها زیان مرا جار میزند
لااقل زینبی کنارت بود
تشنۀ آب و عاطفه هستی
از نگاهت فرات میریزد
از صدای گرفتهات پیداست
عطش از نالههات میریزد
**
نفست بند آمده؛ ای وای
عاقبت زهر کار خود را کرد
عاقبت زهر، زهر خود را ریخت
جامههای عزا تن ما کرد
**
تشنگی سویِ چشمتان را بُرد
سینۀ پر شرارهای داری
کاش طشتی بیاورند اینجا
جگر پاره پارهای داری
**
چقدر چهرهات شکسته شده
تا بهاری، چرا خزان باشی؟
به تو اصلاً نمیخورد آقا
که امام جوانمان باشی
**
گیسوانت چرا سپید شده؟
سن و سالی نداری آقا جان
درد پهلو گرفتهای نکند...
که چنین بی قراری آقاجان
**
شهر با تو سرِ لج افتاده
مرد تنهای کوچهها هستی
همسرت هم تو را نمیخواهد
دومین مجتبی شما هستی
**
تک و تنها چه کار خواهی کرد
همسرت کاش بی قرارت بود
چقدر خوب میشد آقاجان
لااقل زینبی کنارت بود
**
باز هم غیرت کبوترها
سایه بانت شدند ای مظلوم
بال در بال هم، سه روز تمام
روضه خوانت شدند ای مظلوم
**
کاظمین تو هر چه باشد، باز
آفتابش به کربلا نرسد
آخر روضهات کفن داری
کارت آقا به بوریا نرسد
***
جای شکرش همیشه میماند
حرفی از خیزران و سلسله نیست
شکر! در شهر کاظمین شما
خیره چشمی به نام حرمله نیست
اشعار مناسبتی بهتر است در روز قبل از مناسبت روی سایت قرار گیرد. حتی جا دارد دو روز قبل روی سایت قرار گیرد.
به روی چشم.