مشخصات شعر

مه‌ جان گداز

مهی که هست بسی جان‌گداز می‌آید

مقدّر آن چه بُوَد از فراز می‌آید

 

به چشم دل نظری کن ببین که قافله‌ای

به سوی کرببلا از حجاز می‌آید

 

از این طرف بنِگر حُر که با هزار سوار

به کف گرفته سنان، پیشواز می‌آید

 

از آن طرف علی اصغر به قصد مهمانی

میان قافله در مهدِ ناز می‌آید

 

از این طرف بنِگر حرمله به کف تیری

سه شعبه دارد و مهمان‌نواز می‌آید

 

از آن طرف بنِگر شاه با جوانانش

برای دادن جان، سرفراز می‌آید

 

از این طرف بنِگر شمر دون به کف خنجر

به قصد صید حرم، یکّه‌‌تاز می‌آید

 

مه‌ جان گداز

مهی که هست بسی جان‌گداز می‌آید

مقدّر آن چه بُوَد از فراز می‌آید

 

به چشم دل نظری کن ببین که قافله‌ای

به سوی کرببلا از حجاز می‌آید

 

از این طرف بنِگر حُر که با هزار سوار

به کف گرفته سنان، پیشواز می‌آید

 

از آن طرف علی اصغر به قصد مهمانی

میان قافله در مهدِ ناز می‌آید

 

از این طرف بنِگر حرمله به کف تیری

سه شعبه دارد و مهمان‌نواز می‌آید

 

از آن طرف بنِگر شاه با جوانانش

برای دادن جان، سرفراز می‌آید

 

از این طرف بنِگر شمر دون به کف خنجر

به قصد صید حرم، یکّه‌‌تاز می‌آید

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×