مشخصات شعر

آتش و جوان هندو

چو هندو جوانی برفت از جهان

ز آتش‌پرستان هندوستان

 

به آیین خود آتش افروختند

در آتش، تن آن جوان سوختند

 

چو جسم جوان سوخت پا تا سرش

به جا ماند تلّی ز خاکسترش

 

ولی سینه و دست آن شخص را

نسوزانْد آتش؛ ندانم چرا

 

همه مات و مبهوت از این داستان

که یک گل چرا مانده از بوستان

 

ندانست کس سرّ این کار چیست

اثر رفتن از شعلۀ نار چیست

 

چو شد با خبر مادر دل­ غمین

بگفتا من آگاهم از سرّ این

 

چو می‌رفت او در عزای حسین

همی سینه می‌زد برای حسین

 

یقین دارم این معجز بی­قرین

بُوَد از حسین و عزایش چنین

 

کنون دست و این سینه با خود برید

بر آن روضه‌خوان مسلمان دهید

 

بگویید این از حسین شماست

اگر چه عزیز دل و جان ماست

 

به خاکش سپارید، ای شیعیان!

در آن‌جا که دفنند سینه‌زنان

 

حسین! ای امید دل شیعیان!

که لطفت بُوَد شامل شیعیان

 

به محشر مُحبّت نگردد عذاب

بُوَد بس که پرونده‌اش را ثواب

 

شود «کربلایی» فداییّ تو

که عُمری بُوَد «کربلاییّ» تو

 

آتش و جوان هندو

چو هندو جوانی برفت از جهان

ز آتش‌پرستان هندوستان

 

به آیین خود آتش افروختند

در آتش، تن آن جوان سوختند

 

چو جسم جوان سوخت پا تا سرش

به جا ماند تلّی ز خاکسترش

 

ولی سینه و دست آن شخص را

نسوزانْد آتش؛ ندانم چرا

 

همه مات و مبهوت از این داستان

که یک گل چرا مانده از بوستان

 

ندانست کس سرّ این کار چیست

اثر رفتن از شعلۀ نار چیست

 

چو شد با خبر مادر دل­ غمین

بگفتا من آگاهم از سرّ این

 

چو می‌رفت او در عزای حسین

همی سینه می‌زد برای حسین

 

یقین دارم این معجز بی­قرین

بُوَد از حسین و عزایش چنین

 

کنون دست و این سینه با خود برید

بر آن روضه‌خوان مسلمان دهید

 

بگویید این از حسین شماست

اگر چه عزیز دل و جان ماست

 

به خاکش سپارید، ای شیعیان!

در آن‌جا که دفنند سینه‌زنان

 

حسین! ای امید دل شیعیان!

که لطفت بُوَد شامل شیعیان

 

به محشر مُحبّت نگردد عذاب

بُوَد بس که پرونده‌اش را ثواب

 

شود «کربلایی» فداییّ تو

که عُمری بُوَد «کربلاییّ» تو

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×