- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۵/۰۴
- بازدید: ۲۸۵۴
- شماره مطلب: ۳۷۹۵
-
چاپ
آتش و جوان هندو
چو هندو جوانی برفت از جهان
ز آتشپرستان هندوستان
به آیین خود آتش افروختند
در آتش، تن آن جوان سوختند
چو جسم جوان سوخت پا تا سرش
به جا ماند تلّی ز خاکسترش
ولی سینه و دست آن شخص را
نسوزانْد آتش؛ ندانم چرا
همه مات و مبهوت از این داستان
که یک گل چرا مانده از بوستان
ندانست کس سرّ این کار چیست
اثر رفتن از شعلۀ نار چیست
چو شد با خبر مادر دل غمین
بگفتا من آگاهم از سرّ این
چو میرفت او در عزای حسین
همی سینه میزد برای حسین
یقین دارم این معجز بیقرین
بُوَد از حسین و عزایش چنین
کنون دست و این سینه با خود برید
بر آن روضهخوان مسلمان دهید
بگویید این از حسین شماست
اگر چه عزیز دل و جان ماست
به خاکش سپارید، ای شیعیان!
در آنجا که دفنند سینهزنان
حسین! ای امید دل شیعیان!
که لطفت بُوَد شامل شیعیان
به محشر مُحبّت نگردد عذاب
بُوَد بس که پروندهاش را ثواب
شود «کربلایی» فداییّ تو
که عُمری بُوَد «کربلاییّ» تو
-
ماه طلعت؟
نوای غم به گوش چرخ پیر است
و یا بانگ جگرسوز بشیر است
که میگوید ایا اهل مدینه
خبر آوردهام با سوز سینه
-
طفلان حضرت مسلم علیهم السّلام
قاتل کشیده خنجر برّان برای ما
در زیر تیغ بسته بُوَد دست و پای ما
از بهر کشتن این همه تعجیل از چه رو؟
ظالم! مگر چه بود به عالم، خطای ما
-
اربعین و جابر بن عبدالله انصاری
«شنیدستم که مجنون با دل زار
چو شد از مُردن لیلی خبردار»
گریبان چاک زد از بهر دلبر
به قبرستان شدی با دیدۀ تر
آتش و جوان هندو
چو هندو جوانی برفت از جهان
ز آتشپرستان هندوستان
به آیین خود آتش افروختند
در آتش، تن آن جوان سوختند
چو جسم جوان سوخت پا تا سرش
به جا ماند تلّی ز خاکسترش
ولی سینه و دست آن شخص را
نسوزانْد آتش؛ ندانم چرا
همه مات و مبهوت از این داستان
که یک گل چرا مانده از بوستان
ندانست کس سرّ این کار چیست
اثر رفتن از شعلۀ نار چیست
چو شد با خبر مادر دل غمین
بگفتا من آگاهم از سرّ این
چو میرفت او در عزای حسین
همی سینه میزد برای حسین
یقین دارم این معجز بیقرین
بُوَد از حسین و عزایش چنین
کنون دست و این سینه با خود برید
بر آن روضهخوان مسلمان دهید
بگویید این از حسین شماست
اگر چه عزیز دل و جان ماست
به خاکش سپارید، ای شیعیان!
در آنجا که دفنند سینهزنان
حسین! ای امید دل شیعیان!
که لطفت بُوَد شامل شیعیان
به محشر مُحبّت نگردد عذاب
بُوَد بس که پروندهاش را ثواب
شود «کربلایی» فداییّ تو
که عُمری بُوَد «کربلاییّ» تو