مشخصات شعر

آمد به یاد

آب دیدم، کام عطشان توام آمد به یاد

دیدم آتش، لعل سوزان توام آمد به یاد

 

دوختم بر آسمان پر ستاره، چشم خویش

بر بدن، زخم فراوان توام آمد به یاد

 

تا شنیدم کشتی بشکسته‌ای بر گِل نشست

پیکرِ بر خاک، عریان توام آمد به یاد

 

از فراز شاخه‌ای آمد صدای بلبلی

بر سر نی، صوت قرآن توام آمد به یاد

 

شعلۀ شمعی در آغوش نسیم، آشفته بود

روی نی، موی پریشان توام آمد به یاد

 

قصّۀ سنگ و سبو در خاطرم چون نقش بست

ماجرای چوب و دندان توام آمد به یاد

 

گفت: در ویرانه باید جست‌وجوی گنج کرد

کنج ویران و یتیمان توام آمد به یاد

 

دیدمش در شعر خود، «تربت» تخلّص آورد

از تو و خاک بیابان توام آمد به یاد

آمد به یاد

آب دیدم، کام عطشان توام آمد به یاد

دیدم آتش، لعل سوزان توام آمد به یاد

 

دوختم بر آسمان پر ستاره، چشم خویش

بر بدن، زخم فراوان توام آمد به یاد

 

تا شنیدم کشتی بشکسته‌ای بر گِل نشست

پیکرِ بر خاک، عریان توام آمد به یاد

 

از فراز شاخه‌ای آمد صدای بلبلی

بر سر نی، صوت قرآن توام آمد به یاد

 

شعلۀ شمعی در آغوش نسیم، آشفته بود

روی نی، موی پریشان توام آمد به یاد

 

قصّۀ سنگ و سبو در خاطرم چون نقش بست

ماجرای چوب و دندان توام آمد به یاد

 

گفت: در ویرانه باید جست‌وجوی گنج کرد

کنج ویران و یتیمان توام آمد به یاد

 

دیدمش در شعر خود، «تربت» تخلّص آورد

از تو و خاک بیابان توام آمد به یاد

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×