- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۱۲/۰۶
- بازدید: ۱۳۰۶
- شماره مطلب: ۳۵۸۴
-
چاپ
همنشین عشق
امام عاشقان را همنشینم
کنیز فاطمه امّالبنینم
به باغ عاشقان نیلوفرم من
یتیمان علی را مادرم من
پس از زهرا علی را خانه دارم
به پای عشق او سر میسپارم
مرا نبود به جز این فخر دیگر
که خوانده زینبم یک عمر مادر
اگر در باغ قلبم یاس دارم
یکی چون حضرت عباس دارم
هر آنچه زینبم میداد یادم
به فرزندم همان تعلیم دادم
ادب را داشت از خود یاس مردم!
مدینه بود و یک عباس مردم!
دلم خوش بود عباسم جوان است
رخش چون ماه و ابرویش کمان است
دلم خوش بود مولا را غلام است
غلام زینب من با مرام است
گذشت و کربلا آمد پدیدار
امیدم بود هر جا در پی یار
چو اختر در کنار ماه میرفت
به دنبال امامش راه میرفت
ولی افسوس یاس من خزان شد
قد سرو بهار من کمان شد
شنیدم تیغ زد بوسه به دستش
شنیدم بست پیکان چشم مستش
اگر بیدست بود اما توانش
عمود آهنین بگرفت جانش
شنیدم دستش از پیکر جدا شد
فدای روی شاه کربلا شد
الا تنها امیدم ناامیدم
خدا را شکر کردی رو سپیدم
چه کردی ای دو عالم بیقرارت
که جایم فاطمه آمد کنارت
-
قطره قطره، لاله لاله در دل صحرا گذاشت
در غریبی تا به خاک و خون سر خود را گذاشت
رو به سمت آسمان پا بر سر دنیا گذاشتدست مردی آب بر حلقوم خشک او نریخت
نیزۀ نامرد روی حنجر او پا گذاشت -
گیسوانم حکایت یلدا
من نهال سه سالهای بودم، زیر بار غمت خمیده شدم
مثل گل بودم و ولی افسوس، به روی دست عمه چیده شدم
صورتم مثل ماه شب زیبا، گیسوانم حکایت یلدا
در زمستان بی کسی اما، ناله کردم پر از سپیده شدم
همنشین عشق
امام عاشقان را همنشینم
کنیز فاطمه امّالبنینم
به باغ عاشقان نیلوفرم من
یتیمان علی را مادرم من
پس از زهرا علی را خانه دارم
به پای عشق او سر میسپارم
مرا نبود به جز این فخر دیگر
که خوانده زینبم یک عمر مادر
اگر در باغ قلبم یاس دارم
یکی چون حضرت عباس دارم
هر آنچه زینبم میداد یادم
به فرزندم همان تعلیم دادم
ادب را داشت از خود یاس مردم!
مدینه بود و یک عباس مردم!
دلم خوش بود عباسم جوان است
رخش چون ماه و ابرویش کمان است
دلم خوش بود مولا را غلام است
غلام زینب من با مرام است
گذشت و کربلا آمد پدیدار
امیدم بود هر جا در پی یار
چو اختر در کنار ماه میرفت
به دنبال امامش راه میرفت
ولی افسوس یاس من خزان شد
قد سرو بهار من کمان شد
شنیدم تیغ زد بوسه به دستش
شنیدم بست پیکان چشم مستش
اگر بیدست بود اما توانش
عمود آهنین بگرفت جانش
شنیدم دستش از پیکر جدا شد
فدای روی شاه کربلا شد
الا تنها امیدم ناامیدم
خدا را شکر کردی رو سپیدم
چه کردی ای دو عالم بیقرارت
که جایم فاطمه آمد کنارت