- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۰۳
- بازدید: ۱۷۸۴
- شماره مطلب: ۳۳۹۱
-
چاپ
شوق وصل
وقتی که آمدی به برم نور دیدهام
گفتم که باز هم نکند خواب دیدهام
بابا منم شکوفۀ سیب سه سالهات
حالا ببین که سرخ و سیاه و رسیدهام
خیلی میان راه اذیت شدم ولی
رنج سفر به شوق وصالت کشیدهام
این را بدان که بین تو و تازیانهها
نام تو را به قیمت سیلی خریدهام
در بین این مسیر پر از غصه بارها
از آسمان ناقه چو باران چکیدهام
پایم، سرم، تمام تنم درد میکند
از بس که زجر در دل صحرا کشیدهام
کم سو شده دو چشم من از ضربههای او
حتی به زور صوت رسا را شنیدهام
از راه رفتنم تو تعجب نکن که من
طعم بد شکستن پهلو چشیدهام
پاهای من همه پر تاول شده، ببین
خیلی به روی خاک بیابان دویدهام
چادر ز عمه قرض گرفتم که زیر آن
پنهان کنم ز روی تو گوش دریدهام
بشنو تمام خواهش این پیر کودکت
من را ببر که جان تو دیگر بریدهام
عمه که پاسخی به سئوالم نمیدهد
آیا شبیه مادر قامت خمیدهام؟
پاهای من همه پر تاول شده ز بس
از ترس او میان بیابان دویدهام
-
سرچشمهی بهار
که جن و انس بفهمند کار ما با توست
تمام هستی مایی فقط خدا با تو است -
روضههای خیزران
باید که دنیا فصل در فصلش خزان باشد
وقتی که با تو اینچنین نامهربان باشد
ای کاش که من نیز امشب زائرت بودم
جایی که فرزندت در آنجا روضهخوان باشد
-
کوفه
چشم تو سمت من دل من گیر نیزههاست
این سینه پارهپارهی شمشیر نیزههاست
عشقت مرا به کوچه و بازار میکشد
زینب اسیر رشتهی زنجیر نیزههاست
-
صفحه به صفحه
به سر نعش تو از زندگیم سیر شدم
ای عصایم بنگر بیتو زمینگیر شدم
کار جنگیدن من بعد تو بیفایده است
من که با تو هدف نیزه و شمشیر شدم
شوق وصل
وقتی که آمدی به برم نور دیدهام
گفتم که باز هم نکند خواب دیدهام
بابا منم شکوفۀ سیب سه سالهات
حالا ببین که سرخ و سیاه و رسیدهام
خیلی میان راه اذیت شدم ولی
رنج سفر به شوق وصالت کشیدهام
این را بدان که بین تو و تازیانهها
نام تو را به قیمت سیلی خریدهام
در بین این مسیر پر از غصه بارها
از آسمان ناقه چو باران چکیدهام
پایم، سرم، تمام تنم درد میکند
از بس که زجر در دل صحرا کشیدهام
کم سو شده دو چشم من از ضربههای او
حتی به زور صوت رسا را شنیدهام
از راه رفتنم تو تعجب نکن که من
طعم بد شکستن پهلو چشیدهام
پاهای من همه پر تاول شده، ببین
خیلی به روی خاک بیابان دویدهام
چادر ز عمه قرض گرفتم که زیر آن
پنهان کنم ز روی تو گوش دریدهام
بشنو تمام خواهش این پیر کودکت
من را ببر که جان تو دیگر بریدهام
عمه که پاسخی به سئوالم نمیدهد
آیا شبیه مادر قامت خمیدهام؟
پاهای من همه پر تاول شده ز بس
از ترس او میان بیابان دویدهام