مشخصات شعر

دلشوره

اینجا که آمدیم غم و غصّه پا گرفت

دلشوره‌ای عجیب، وجود مرا گرفت

 

حسّ غم جدایی این دشت لاله خیز

بال و پرم جدا و دلم را جدا گرفت

 

فالی زدم به مصحف پیشانی‌ات حسین

آیات غربت تو دلم را فرا گرفت

 

در این حسینیّه که همان عرش کبریاست

حق، امتحان ز قافلۀ انبیا گرفت

 

تنها دلیل بودن من! سایۀ سرم!

زینب فقط به عشق برادر بقا گرفت

 

بین خیام، خیمۀ عباس دیدنی است

شکر خدا رکاب مرا آشنا گرفت

 

تا وقت هست حلقۀ انگشتری درآر

از ترس ساربان دل زینب عزا گرفت

 

وای از دل رباب که بیند به‌جای آب

تیر سه پر به حنجر شش ماهه جا گرفت

 

اینجا درخت و نیزه تفاوت نمی‌کند

هر یک به سهم خویش نشان تو را گرفت

 

تو ناله‌ می‌زنی، عوضش سنگ می‌زنند

وای از دمی که دور تو را نیزه‌ها گرفت

 

وای از شتاب دست پلیدی که عاقبت

زیور ز گوش دخترکان بی‌هوا گرفت

 

حتی مدینه این همه زجرم نداده بود

یک نیم روز جان مرا کربلا گرفت

دلشوره

اینجا که آمدیم غم و غصّه پا گرفت

دلشوره‌ای عجیب، وجود مرا گرفت

 

حسّ غم جدایی این دشت لاله خیز

بال و پرم جدا و دلم را جدا گرفت

 

فالی زدم به مصحف پیشانی‌ات حسین

آیات غربت تو دلم را فرا گرفت

 

در این حسینیّه که همان عرش کبریاست

حق، امتحان ز قافلۀ انبیا گرفت

 

تنها دلیل بودن من! سایۀ سرم!

زینب فقط به عشق برادر بقا گرفت

 

بین خیام، خیمۀ عباس دیدنی است

شکر خدا رکاب مرا آشنا گرفت

 

تا وقت هست حلقۀ انگشتری درآر

از ترس ساربان دل زینب عزا گرفت

 

وای از دل رباب که بیند به‌جای آب

تیر سه پر به حنجر شش ماهه جا گرفت

 

اینجا درخت و نیزه تفاوت نمی‌کند

هر یک به سهم خویش نشان تو را گرفت

 

تو ناله‌ می‌زنی، عوضش سنگ می‌زنند

وای از دمی که دور تو را نیزه‌ها گرفت

 

وای از شتاب دست پلیدی که عاقبت

زیور ز گوش دخترکان بی‌هوا گرفت

 

حتی مدینه این همه زجرم نداده بود

یک نیم روز جان مرا کربلا گرفت

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×