- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۲/۱۸
- بازدید: ۹۷۸
- شماره مطلب: ۳۳۲۶
-
چاپ
دو سطر از خورشید
و بعد نام تو بود و دو سطر از خورشید
دو دست کز افقی دور دست میتابید
همان دو قافیه از شعر شمعدانیها
دو یادگاری زینب، دو آفتاب امید
دو نوجوان که یکی واژه واژه ایثار است
و بر زبان یکی آیه آیه از توحید
نگاه آبی مهتاب تاب را گم کرد
و کرد کار خودش را قسم به یاسِ سپید
و آمدند به دریایی از شکوفایی
دو شاخه از گل آیینههای بیتردید
شبیه نیست به موسی؟ و یا که هارون است؟
که باز عرصۀ فرعونیان به خود لرزید
دو دست خوشۀ باران، دو دست خوشۀ نور
که سایه سایه عطش در گلویشان پیچید
میان نیلی دریا دو جام چرخیدند
و جرعه جرعه افق این دو جام را نوشید
غروب شد و خدا باز هم ستاره نوشت
و باز نور خودش را به بیکران پاشید
و آسمان حسین از افق دو مهمان داشت
دو آینه، دو ستاره، دو سطر از خورشید
دو سطر از خورشید
و بعد نام تو بود و دو سطر از خورشید
دو دست کز افقی دور دست میتابید
همان دو قافیه از شعر شمعدانیها
دو یادگاری زینب، دو آفتاب امید
دو نوجوان که یکی واژه واژه ایثار است
و بر زبان یکی آیه آیه از توحید
نگاه آبی مهتاب تاب را گم کرد
و کرد کار خودش را قسم به یاسِ سپید
و آمدند به دریایی از شکوفایی
دو شاخه از گل آیینههای بیتردید
شبیه نیست به موسی؟ و یا که هارون است؟
که باز عرصۀ فرعونیان به خود لرزید
دو دست خوشۀ باران، دو دست خوشۀ نور
که سایه سایه عطش در گلویشان پیچید
میان نیلی دریا دو جام چرخیدند
و جرعه جرعه افق این دو جام را نوشید
غروب شد و خدا باز هم ستاره نوشت
و باز نور خودش را به بیکران پاشید
و آسمان حسین از افق دو مهمان داشت
دو آینه، دو ستاره، دو سطر از خورشید