مشخصات شعر

خدای تو گریست

روشن آن دیده که هر شب به عزای تو گریست

صبح زد چاک گریبان و برای تو گریست

 

خواب آدم شود آسوده ز گرداب بلا

خواند نام تو و بر کرب‌وبلای تو گریست

 

نوح، کشتی چو بنا کرد بر آن خشک زمین

آسمان آن همه دریا به هوای تو گریست

 

زمزم آن روز که جوشید از آن وادی عشق

عطشِ شوق تو را دید و به پای تو گریست

 

این همه دیدۀ گریان اگر او لطفِ خداست

می‌توان گفت به سوک تو خدای تو گریست

 

زائری کو شده از فیض زیارت محروم

دل، حرم کرد و بر آن صحن و سرای تو گریست

 

تشنه‌لب بودم و آبم به نظر آینه بود

دل که آتش شده از شور عزای تو گریست

 

خدای تو گریست

روشن آن دیده که هر شب به عزای تو گریست

صبح زد چاک گریبان و برای تو گریست

 

خواب آدم شود آسوده ز گرداب بلا

خواند نام تو و بر کرب‌وبلای تو گریست

 

نوح، کشتی چو بنا کرد بر آن خشک زمین

آسمان آن همه دریا به هوای تو گریست

 

زمزم آن روز که جوشید از آن وادی عشق

عطشِ شوق تو را دید و به پای تو گریست

 

این همه دیدۀ گریان اگر او لطفِ خداست

می‌توان گفت به سوک تو خدای تو گریست

 

زائری کو شده از فیض زیارت محروم

دل، حرم کرد و بر آن صحن و سرای تو گریست

 

تشنه‌لب بودم و آبم به نظر آینه بود

دل که آتش شده از شور عزای تو گریست

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×