مشخصات شعر

گریه نگذاشت

دلخوری نیست در این قافله از هیچ کسی

به خدا من که ندارم گله از هیچ کسی

 

خواب بودم اگر از پشت شتر افتادم

طلبی نیست در این مسئله از هیچ کسی

 

بعد از آن نیمه شب و گم شدن و تنهایی

نگرفتم نفسی فاصله از هیچ کسی

 

من نمی‌ترسم اگر عمه کنارم باشد

غیر از این زجر و ازین حرمله از هیچ کسی

 

خواستم گر چه نشد غیر تو نامی ببرم

در قنوت دل هر نافله از هیچ کسی

 

زخم زنجیر مرا کشت الهی دیگر

تاب و طاقت نبرد سلسله از هیچ کسی

 

گریه نگذاشت که پوشیده بماند بابا

مشکل پای من و آبله از هیچ کسی

 

جز تو و خواهر تو برنمی‌آید به خدا

خطبه خواندن وسط هلهله از هیچ‌کسی

 

کاشکی در بغل فاطمه دق می‌کردم

تا دگر سر نبرم حوصله از هیچ کسی

 

گریه نگذاشت

دلخوری نیست در این قافله از هیچ کسی

به خدا من که ندارم گله از هیچ کسی

 

خواب بودم اگر از پشت شتر افتادم

طلبی نیست در این مسئله از هیچ کسی

 

بعد از آن نیمه شب و گم شدن و تنهایی

نگرفتم نفسی فاصله از هیچ کسی

 

من نمی‌ترسم اگر عمه کنارم باشد

غیر از این زجر و ازین حرمله از هیچ کسی

 

خواستم گر چه نشد غیر تو نامی ببرم

در قنوت دل هر نافله از هیچ کسی

 

زخم زنجیر مرا کشت الهی دیگر

تاب و طاقت نبرد سلسله از هیچ کسی

 

گریه نگذاشت که پوشیده بماند بابا

مشکل پای من و آبله از هیچ کسی

 

جز تو و خواهر تو برنمی‌آید به خدا

خطبه خواندن وسط هلهله از هیچ‌کسی

 

کاشکی در بغل فاطمه دق می‌کردم

تا دگر سر نبرم حوصله از هیچ کسی

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×