- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۸/۰۳
- بازدید: ۱۴۰۵
- شماره مطلب: ۲۸۶۳
-
چاپ
لهجۀ روضه
گرفته بوی تو را پیکرم تمام تنم
دو چشم و سینهی من، هر دو دست سینه زنم
برای روضهی تو زندگی کنم آقا
دلیل زندگیام، بودنم، نفس زدنم
شناسنامهی من صادره ز کرببلاست
به تربت تو گشودند کام من، دهنم
من اهل شهر شمایم دلیل هم دارم
گرفته لهجهی روضه زبان من، سخنم
نماز در حرمت کامل است یعنی که
دیار کرببلا بوده از ازل وطنم
ز کودکی به نگاه تو مبتلا شدهام
غلام روضهی تو، پادشاه بیکفنم
همیشه خادم این آستانه میمانم
حسین أمیری و نعمالأمیر میخوانم
-
جاری ز سر انگشت تو آب حیات است
یا والقمر! والشمس! مزمّل! اباالفضل
ای قبله گاه شاعر بیدل، اباالفضل!
الفاظ موج و، دامنت ساحل اباالفضل!
یا دائم الفضل علی السائل، اباالفضل
-
خون لبت بعدش به جان زعفران افتاد
وقتی به جان شاخۀ طوبی خزان افتاد
اشک خدا باران شد و از آسمان افتاد
خون دلت ریشه دوانده بین خاک طوس
خون لبت بعدش به جان زعفران افتاد
-
کبوتر حرمش، اشک ذوالجناح نداشت
میان هلهله سینه مجال آه نداشت
برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت
درست مثل فدک پاره پاره شد جگرش
شبیه مادر خود حال رو به راه نداشت
-
عطر سیب
در حرم پیچید عطر سیب، زائر فیض برد
هرکسی در بارگاهت بود، حاضر فیض برد
با بیان روضههایت پلک من هم خیس شد
چشمهایم چون زمین خشک و بایر فیض برد
لهجۀ روضه
گرفته بوی تو را پیکرم تمام تنم
دو چشم و سینهی من، هر دو دست سینه زنم
برای روضهی تو زندگی کنم آقا
دلیل زندگیام، بودنم، نفس زدنم
شناسنامهی من صادره ز کرببلاست
به تربت تو گشودند کام من، دهنم
من اهل شهر شمایم دلیل هم دارم
گرفته لهجهی روضه زبان من، سخنم
نماز در حرمت کامل است یعنی که
دیار کرببلا بوده از ازل وطنم
ز کودکی به نگاه تو مبتلا شدهام
غلام روضهی تو، پادشاه بیکفنم
همیشه خادم این آستانه میمانم
حسین أمیری و نعمالأمیر میخوانم