- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۱۵
- بازدید: ۲۱۸۳
- شماره مطلب: ۲۷۲۲
-
چاپ
یک نفر باید که زینبوار بشناسد تو را
کربلا رفتی در و دیوار بشناسد تو را
در پس دیوار و در مسمار بشناسد تو را
آرزوی تو فقط این است یک دفعه حسین
روی نی با چشمهای تار بشناسد تو را
ظهر روز اربعین الحق که خیلی زینبی است
هر کسی در اولین دیدار بشناسد تو را
اربعین آمد چهل منزل مصیبتدیدهای
تا زمین کربلا یک بار بشناسد تو را
یک نفر مثل رقیه بس که سیلی خورده است
با وجود سن کم بسیار بشناسد تو را
یک نفر مثل رقیه، یک نفر مثل خودت
یک نفر باید که زینبوار بشناسد تو را
-
نهایت توحید
تو آمدی زمین و زمان بیقرار شد
توحید در نهایت خود آشکار شد
با روی کار آمدن رویت، آفتاب؛
از کار سروری جهان برکنار شد
-
اقیانوس آرام
دوتا بازو به دنیا آمده، نامش اباالفضل است
دوتا ابرو که وقت رزم، پیغامش اباالفضل است
به وقت رزم قاسم از رجزهای علی اکبر
اگر وامی گرفته، ضامن وامش اباالفضل است
-
روز برادر
اگر در خاک آذربایجان، جانان اباالفضل است
دلیل جان به اسم شهر زنجان، جان ابالفضل است
ستون خیمۀ کرب و بلا در باد و در طوفان
نمیافتد یقین تا تکیهگاه آن اباالفضل است
-
سیاهتر شده ماه محرم از چشمش
نه اینکه سر بزند ماهتاب از دستش
على ست، سرزده یک آفتاب از دستش
براى ثبت نگین عقیق عباسى
على ست ساخته امشب رکاب از دستش
یک نفر باید که زینبوار بشناسد تو را
کربلا رفتی در و دیوار بشناسد تو را
در پس دیوار و در مسمار بشناسد تو را
آرزوی تو فقط این است یک دفعه حسین
روی نی با چشمهای تار بشناسد تو را
ظهر روز اربعین الحق که خیلی زینبی است
هر کسی در اولین دیدار بشناسد تو را
اربعین آمد چهل منزل مصیبتدیدهای
تا زمین کربلا یک بار بشناسد تو را
یک نفر مثل رقیه بس که سیلی خورده است
با وجود سن کم بسیار بشناسد تو را
یک نفر مثل رقیه، یک نفر مثل خودت
یک نفر باید که زینبوار بشناسد تو را