- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۱۴
- بازدید: ۲۰۴۴
- شماره مطلب: ۲۷۱۹
-
چاپ
بضاعتِ مزجات
و گفت فاطمه جان خانهات دو چیز نداشت
حسن نداشت غمت را حسین نیز نداشت
در این نداشتنیها چه چیزها که نبود
نداشت ... نه، مثلاً بستر مریض نداشت!
برای شانه زدن زحمتت زیاد شده است
هزار شکر که طفل تو سینهریز نداشت
تمام روز به این فکر کردهام اصلاً
در ورودی این خانه میخ تیز نداشت!
و سیلی از دو طرف صورت تو را میبُرد
مدینه بود ولی کوچۀ عریض نداشت
حسن نبود اگر با تو توی آن کوچه
به کوچه روضۀ تو این قدر گریز نداشت
حسن نبود اگر با تو بعد این همه سال
به تشت، خونِ حسن لَختۀ غلیظ نداشت
و خاک کرب و بلا این بضاعتِ مزجات
بدون فاطمه، یا ایها العزیز نداشت
شلوغ بود چنان وقت نیزه دور حسین
که دست موقع پرتاب، دورخیز نداشت
ولایت علی و کربلا و دولت یار
بدون فاطمه، شیعه هزار چیز نداشت
-
نهایت توحید
تو آمدی زمین و زمان بیقرار شد
توحید در نهایت خود آشکار شد
با روی کار آمدن رویت، آفتاب؛
از کار سروری جهان برکنار شد
-
اقیانوس آرام
دوتا بازو به دنیا آمده، نامش اباالفضل است
دوتا ابرو که وقت رزم، پیغامش اباالفضل است
به وقت رزم قاسم از رجزهای علی اکبر
اگر وامی گرفته، ضامن وامش اباالفضل است
-
روز برادر
اگر در خاک آذربایجان، جانان اباالفضل است
دلیل جان به اسم شهر زنجان، جان ابالفضل است
ستون خیمۀ کرب و بلا در باد و در طوفان
نمیافتد یقین تا تکیهگاه آن اباالفضل است
-
سیاهتر شده ماه محرم از چشمش
نه اینکه سر بزند ماهتاب از دستش
على ست، سرزده یک آفتاب از دستش
براى ثبت نگین عقیق عباسى
على ست ساخته امشب رکاب از دستش
بضاعتِ مزجات
و گفت فاطمه جان خانهات دو چیز نداشت
حسن نداشت غمت را حسین نیز نداشت
در این نداشتنیها چه چیزها که نبود
نداشت ... نه، مثلاً بستر مریض نداشت!
برای شانه زدن زحمتت زیاد شده است
هزار شکر که طفل تو سینهریز نداشت
تمام روز به این فکر کردهام اصلاً
در ورودی این خانه میخ تیز نداشت!
و سیلی از دو طرف صورت تو را میبُرد
مدینه بود ولی کوچۀ عریض نداشت
حسن نبود اگر با تو توی آن کوچه
به کوچه روضۀ تو این قدر گریز نداشت
حسن نبود اگر با تو بعد این همه سال
به تشت، خونِ حسن لَختۀ غلیظ نداشت
و خاک کرب و بلا این بضاعتِ مزجات
بدون فاطمه، یا ایها العزیز نداشت
شلوغ بود چنان وقت نیزه دور حسین
که دست موقع پرتاب، دورخیز نداشت
ولایت علی و کربلا و دولت یار
بدون فاطمه، شیعه هزار چیز نداشت