مشخصات شعر

سقای سبز

عشق یعنی بر لب دریای سبز

ایستاده یک نفر سقای سبز

 

تشنگان را آب حیوان می‌دهد

دست‌هایی سبز با صهبای سبز

 

نیل و موسی تشنه لب در جستجو

تا فرات آن ید بیضای سبز

 

ای نگهبان حسین چون شیر سرخ

حیدر اردوی آن مولای سبز

 

سایبان عاشقان کوثر است

دست تو، آن شاخۀ طوبای سبز

 

غنچه بودی باغبانت نذر کرد

تا شوی پروانۀ گل‌های سبز

 

تا قدم در چشم نخلستان زدی

ای سوار گُرد بی‌همتای سبز

 

نخل‌ها حیران گیسویت شدند

بین‌شان پیچید یک نجوای سبز

 

آه ای ساقی هلاکم جرعه‌ای

از می حسنت بده زیبای سبز

 

 تا به محشر هم قیامت می‌کند

قد موزون تو در شولای سبز

 

زردم و بیمار پاییز فراق

ای شفا بخش بهار آقای سبز

 

خواب دیدم سبزۀ خاکت شدم

ای غزل تعبیر آن رؤیای سبز

 

سقای سبز

عشق یعنی بر لب دریای سبز

ایستاده یک نفر سقای سبز

 

تشنگان را آب حیوان می‌دهد

دست‌هایی سبز با صهبای سبز

 

نیل و موسی تشنه لب در جستجو

تا فرات آن ید بیضای سبز

 

ای نگهبان حسین چون شیر سرخ

حیدر اردوی آن مولای سبز

 

سایبان عاشقان کوثر است

دست تو، آن شاخۀ طوبای سبز

 

غنچه بودی باغبانت نذر کرد

تا شوی پروانۀ گل‌های سبز

 

تا قدم در چشم نخلستان زدی

ای سوار گُرد بی‌همتای سبز

 

نخل‌ها حیران گیسویت شدند

بین‌شان پیچید یک نجوای سبز

 

آه ای ساقی هلاکم جرعه‌ای

از می حسنت بده زیبای سبز

 

 تا به محشر هم قیامت می‌کند

قد موزون تو در شولای سبز

 

زردم و بیمار پاییز فراق

ای شفا بخش بهار آقای سبز

 

خواب دیدم سبزۀ خاکت شدم

ای غزل تعبیر آن رؤیای سبز

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×