- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۹/۰۹
- بازدید: ۲۱۰۵
- شماره مطلب: ۲۴۶۴
-
چاپ
روضۀ آب
گاه از حسن و تیر و بدن میگویم
گاهی ز حسین بی کفن میگویم
در روضۀ هر دو آب چون دارد دست
با خوردن آب، یا حسن میگویم
-
گنجینۀ اسرار
زیر ایوان طلایت بخت با من یار شد
شور و حالم قیل و قال کوچه و بازار شد
هرکسی عمّان نخواهد شد مگر در خانهات
در حرم بودم، دلم گنجینۀ اسرار شد
-
ارث قبیله
ارث قبیله است که هرکس جوانتر است
مویش سفید گشته و قدش کمانتر است
این بیست و پنج سال که سنی نمیشود
اما بهار عمر شما پر خزانتر است
-
نور واحد
در زیر آفتاب تو ماندی حسین هم
ای تشنه! دور از آب تو ماندی حسین هم
پیر و جوان نداشت، که یک نور واحدید
در قلب شیخ و شاب تو ماندی حسین هم
-
عشق در کرببلا و زندگی در کربلاست
بشنو از من، دارم از یارم حکایت میکنم
سینهای دارم کز آن شرح محبت میکنم
هر جوانی را دلی هر عاشقی را سینهای است
من دلی دارم که آن را وقف هیئت میکنم
روضۀ آب
گاه از حسن و تیر و بدن میگویم
گاهی ز حسین بی کفن میگویم
در روضۀ هر دو آب چون دارد دست
با خوردن آب، یا حسن میگویم