- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۶/۱۷
- بازدید: ۱۴۲۳
- شماره مطلب: ۲۳۷۹
-
چاپ
مشق بابا _ آب
غمی چو تلخ تر از درد بر تو حادث شد
که اشکهای خدا روی گونهات حس شد
بریده شد ز اذن تا اذن گلو پس از این
زمین ز خون علی بیمۀ حوادث شد
نم نگات به خون علی اصغر ریخت
که از عصاره این دو گلاب خالص شد
شکست آینه با سنگ حرمله اما
ز تکههای تنش نور و... خصم ناقص شد
از آن به بعد دگر نام او زبانزد شد
از آن به بعد دمش روضۀ مجالس شد
نگار عشق به سن بلوغ هم نرسید
«به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد»
هنوز هم که هنوز است مشق بابا _ آب
به پاس طفل تو تکلیف در مدارس شد
مشق بابا _ آب
غمی چو تلخ تر از درد بر تو حادث شد
که اشکهای خدا روی گونهات حس شد
بریده شد ز اذن تا اذن گلو پس از این
زمین ز خون علی بیمۀ حوادث شد
نم نگات به خون علی اصغر ریخت
که از عصاره این دو گلاب خالص شد
شکست آینه با سنگ حرمله اما
ز تکههای تنش نور و... خصم ناقص شد
از آن به بعد دگر نام او زبانزد شد
از آن به بعد دمش روضۀ مجالس شد
نگار عشق به سن بلوغ هم نرسید
«به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد»
هنوز هم که هنوز است مشق بابا _ آب
به پاس طفل تو تکلیف در مدارس شد
هنوز هم که هنوز است مشق بابا _ آب به پاس طفل تو تکلیف در مدارس شد خیلی جالب بود