- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۱۰/۰۲
- بازدید: ۱۹۹۸
- شماره مطلب: ۲۳۶۷
-
چاپ
هیأت بهشت
صد بار خواندهای و دوباره بخوان کم است
دنیا اگر تمام شود، روضهخوان کم است
بغضی ز دیدهام فوران میکند ولی
تشبیه این دو چشم به آتشفشان کم است
خورشید در افق همه را تشنه کرده است
گلدستهها زیاد و صدای اذان کم است
پروانه را عطش زدهام آنقدر زیاد
بر بالهای تشنهام این آسمان کم است
دیدار ما قیامتیان هیأت بهشت
اینجا برای سینهزدن جایمان کم است
-
ختم دو دست
به روی سینۀ تو، جای بوسه حتّی نیست
وَ زخم خوردهتر از پیکرت، در این جا نیست
چه فکر میکند این جوی چشمْتنگ و خسیس؟
سرابِ برکۀ کوچک، حریف دریا نیست
-
سیمرغ فدایی
دل من بر سر این دار، صفایی دارد
وه! که این شهر، چه بام و چه هوایی دارد
خانۀ پیرزنی، خلوت زاویۀ من
هر که شد وحی به او، غار حرایی دارد
-
سیمرغ
زینب فرشته بود و پر خویش وا نکرد
این کار را براى رضاى خدا نکرد
پر میگشود اگر، همه را باد برده بود
سیمرغ بود و جلوۀ بى انتها نکرد -
هر سال با حسین تو تحویل میشود
گفتـنـد وزن و قافیــه تعطیـل میشود
قحطـی اسـتعاره وتمثـیلمیشود
قوت گرفت شایعه میگفت بعد از این
هر صورتی به آینه تحمیل میشود
حتـی خبـر رسـیـد کـه از سردی هـوا
گـلدسـته چـند ثـانـیه قندیل میشود
هیأت بهشت
صد بار خواندهای و دوباره بخوان کم است
دنیا اگر تمام شود، روضهخوان کم است
بغضی ز دیدهام فوران میکند ولی
تشبیه این دو چشم به آتشفشان کم است
خورشید در افق همه را تشنه کرده است
گلدستهها زیاد و صدای اذان کم است
پروانه را عطش زدهام آنقدر زیاد
بر بالهای تشنهام این آسمان کم است
دیدار ما قیامتیان هیأت بهشت
اینجا برای سینهزدن جایمان کم است