مشخصات شعر

آرزوی فرات

شاعر اگر که خرمن مضمون به دوش داشت
عالم هزار چشمه اگر عقل و هوش داشت

 

در فهم تو توان تفکر نداشت باز
در مدح تو زبان به تحیّر خموش داشت

 

چشمی گشوده‌ایم اگر، موج اشک بود
آن چشمه بیش از شب دریا خروش داشت

 

آدم هم از عزای تو خون گریه کرده بود
این باده روز اوّل خود جرعه‌نوش داشت

 

روی بهشت را ز خجالت چه سرخ کرد
باغی که از طراوت تو سبزپوش داشت!

 

یک‌بار هم برای من از خود سخن بگو
از آن لبی که شطّ فرات آرزوش داشت!

آرزوی فرات

شاعر اگر که خرمن مضمون به دوش داشت
عالم هزار چشمه اگر عقل و هوش داشت

 

در فهم تو توان تفکر نداشت باز
در مدح تو زبان به تحیّر خموش داشت

 

چشمی گشوده‌ایم اگر، موج اشک بود
آن چشمه بیش از شب دریا خروش داشت

 

آدم هم از عزای تو خون گریه کرده بود
این باده روز اوّل خود جرعه‌نوش داشت

 

روی بهشت را ز خجالت چه سرخ کرد
باغی که از طراوت تو سبزپوش داشت!

 

یک‌بار هم برای من از خود سخن بگو
از آن لبی که شطّ فرات آرزوش داشت!

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×