- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۰۵
- بازدید: ۷۷۷
- شماره مطلب: ۲۱۹۰
-
چاپ
کمی خنکتر از جهنم
مرا ببر به زادگاه شوق، به ابتدای گرم عالم
مبدلم نما به عاشق، به برترین نژاد آدم
ببر مرا به سرزمینی، که تکهای از آسمان است
نه تکهای از آسمان، نه! تمام تار و پود عالم
بهشت پابرهنه آمد، بهسوی مرد عاشقی که
زمین میان چشمهایش، کمی خنکتر از جهنم
شروع کن مرا از اول، از آدمی که سیب را دید
و سیب را نچید و برگشت، و گفت: عشق! خیرمقدم
مرا ببر به زاد روزت، اگرچه جشن خاک و خون است
خدا! تولدت مبارک، دوباره در دهه محرم
-
برگرد
تلفیق امید و آرزو آمدنت
مضمون هزار پرسوجو آمدنت
برگرد و بدون آب سیرابم کن
با آمدنت فقط عمو! آمدنت
-
چشم به راه
من چشم به راه مشک بر گردن اسب
تا هدیه کنم نوازشی بر تن اسب
از کون و مکان نمیرسد چیزی جز
اخبار فجیع بی تو برگشتن اسب
-
ارتفاع بیسر
تشییع کردیم خود را در ظهر داغی مکدر
تشییع کردیم خود را تا بارگاهت، کبوتر
عصیان سرخ شکنجه، بر جانت افکند پنجه
ما را بپران به اوجت، ای ارتفاع تو بی سر
-
آستانه
با روشنی نام تو شبها منورند
نام تو را همیشه و هر جای میبرند
نام تو آستانۀ صبح سعادت است
شب را به شوق خاک درت سر میآورند
کمی خنکتر از جهنم
مرا ببر به زادگاه شوق، به ابتدای گرم عالم
مبدلم نما به عاشق، به برترین نژاد آدم
ببر مرا به سرزمینی، که تکهای از آسمان است
نه تکهای از آسمان، نه! تمام تار و پود عالم
بهشت پابرهنه آمد، بهسوی مرد عاشقی که
زمین میان چشمهایش، کمی خنکتر از جهنم
شروع کن مرا از اول، از آدمی که سیب را دید
و سیب را نچید و برگشت، و گفت: عشق! خیرمقدم
مرا ببر به زاد روزت، اگرچه جشن خاک و خون است
خدا! تولدت مبارک، دوباره در دهه محرم