مشخصات شعر

من ضرب دست شمر چشیدم به کودکی

بار بلا به شانه کشیدم به کودکی

از صبح تا به عصر چه دیدم به کودکی

 

از خیمه‌گاه تا ته گودال قتلگاه

دنبال عمه‌هام دویدم به کودکی

 

آن شب که درمقابل من عمه را زدند

فریاد الفرار شنیدم به کودکی

 

عمه اگرچه درهمه جا شد سپر ولی

من ضرب دست شمر چشیدم به کودکی

 

آن شب که در خرابه سر آمد میان مان

چون عمه‌ام رقیه خمیدم به کودکی

 

با کعب نی لباس همه پاره پاره شد

بدتر ز اهل شام ندیدم به کودکی

 

یک سرخ مو ز قافلۀ ما کنیز خواست

این را به گوش خویش شنیدم به کودکی

 

در مجلس شراب که شخصیتم شکست

من آستین صبر جویدم به کودکی 

 

من ضرب دست شمر چشیدم به کودکی

بار بلا به شانه کشیدم به کودکی

از صبح تا به عصر چه دیدم به کودکی

 

از خیمه‌گاه تا ته گودال قتلگاه

دنبال عمه‌هام دویدم به کودکی

 

آن شب که درمقابل من عمه را زدند

فریاد الفرار شنیدم به کودکی

 

عمه اگرچه درهمه جا شد سپر ولی

من ضرب دست شمر چشیدم به کودکی

 

آن شب که در خرابه سر آمد میان مان

چون عمه‌ام رقیه خمیدم به کودکی

 

با کعب نی لباس همه پاره پاره شد

بدتر ز اهل شام ندیدم به کودکی

 

یک سرخ مو ز قافلۀ ما کنیز خواست

این را به گوش خویش شنیدم به کودکی

 

در مجلس شراب که شخصیتم شکست

من آستین صبر جویدم به کودکی 

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×