- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۵/۲۵
- بازدید: ۶۳۳۱
- شماره مطلب: ۲۰۹۷
-
چاپ
مدح حضرت معصومه (س)
یاد بهشت جرم کمی نیست پیش تو
عمری غبار حضرت معصومهایم ما
تا در جوار حضرت معصومهایم ما
هرچند بار حضرت معصومهایم ما
در سایه سار حضرت معصومهایم ما
اهل دیار حضرت معصومه ایم ما
ای آرزوی پنجره فولاد آمدیم
ای قبلهگاه طاق گوهرشاد آمدیم
بر خاک بوسه داده و بر باد آمدیم
باب الجواد حاجت ما داده آمدیم
حالا کنار حضرت معصومهایم ما
تا نور میدمی به تمام چراغها
رد میشویم مثل نسیم از رواقها
معراج میرویم به دوش براقها
فریاد میشویم از این اشتیاقها
دل بی قرار حضرت معصومهایم ما
ما را که عمر نوح دمی نیست پیش تو
ما گشتهایم، هیچ غمی نیست پیش تو
شاه و گدا زیر و بمی نیست پیش تو
یاد بهشت جرم کمی نیست پیش تو
محو بهار حضرت معصومهایم ما
روح الامین که حاجب دولتسرای توست
از خادمان کعبۀ دارالشفای توست
تو کیستی که صحن رضا در هوای توست
ایوان طلا هوایی گنبد طلای توست
شکرش دچار حضرت معصومهایم ما
با لطف مادرانهات احیا شدیم شکر
برکه نه، رود نه، دریا شدیم شکر
مولا نگاه کرده و آقا شدیم شکر
ذریههای حضرت زهرا شدیم شکر
ایل و تبار حضرت معصومهایم ما
بانو! اگر چه پیش تو خشت محقریم
از خشتهای خانۀ موسی بن جعفریم
عمری است از کنار شما لقمه میبریم
از صحن جامع آمدهایم و کبوتریم
سجده گذار حضرت معصومهایم ما
ما را نشان گرفت اگرچه ملال غم
هرچند پر شده همه جا قیل و قال غم
ما را گره زدند به پرهای بال غم
ما را گره زدند ولی بی خیال غم
تا خاکسار حضرت معصومهایم ما
تا سر سپردۀ علم زینبیهایم
سر میدهیم و مرد غم زینبیهایم
ما از غبار محترم زینبیهایم
ما کشته مردۀ حرم زینبیهایم
چون ذوالفقار حضرت معصومهایم ما
-
عشق اسطرلاب مردان خداست
هرچه بادا باد! اما عشق باد
عشق بادا، عشق بادا، عشق باد
جوهر این عاشقیها عشق باد
کار دنیا کار فردا عشق باد
عقل رفت و گفت تنها عشق باد
-
ز اوج شانۀ او آسمان به خاک افتاد
خدا زمین و زمان را دوباره حیران ساخت
تمام شوکت خود را به شکل انسان ساخت
به دست قدرت خود، خلقتی شگفت آورد
گرفت پرده ز رویی، جهان گلستان ساخت
-
ماه پر آفتاب
دلی دارم و خانۀ بوتراب است
سری دارم و خاک عالیجناب است
عوض کرده روز و شبم جای خود را
که ماهی دمیده پر از آفتاب است
-
ارمنی آمد و مسلمان شد
گرچه سرگرم کسب و کارش بود
نان خور رزق کار و بارش بود
او که با عالم خودش میساخت
روز و شب با غم خودش میساخت
مدح حضرت معصومه (س)
یاد بهشت جرم کمی نیست پیش تو
عمری غبار حضرت معصومهایم ما
تا در جوار حضرت معصومهایم ما
هرچند بار حضرت معصومهایم ما
در سایه سار حضرت معصومهایم ما
اهل دیار حضرت معصومه ایم ما
ای آرزوی پنجره فولاد آمدیم
ای قبلهگاه طاق گوهرشاد آمدیم
بر خاک بوسه داده و بر باد آمدیم
باب الجواد حاجت ما داده آمدیم
حالا کنار حضرت معصومهایم ما
تا نور میدمی به تمام چراغها
رد میشویم مثل نسیم از رواقها
معراج میرویم به دوش براقها
فریاد میشویم از این اشتیاقها
دل بی قرار حضرت معصومهایم ما
ما را که عمر نوح دمی نیست پیش تو
ما گشتهایم، هیچ غمی نیست پیش تو
شاه و گدا زیر و بمی نیست پیش تو
یاد بهشت جرم کمی نیست پیش تو
محو بهار حضرت معصومهایم ما
روح الامین که حاجب دولتسرای توست
از خادمان کعبۀ دارالشفای توست
تو کیستی که صحن رضا در هوای توست
ایوان طلا هوایی گنبد طلای توست
شکرش دچار حضرت معصومهایم ما
با لطف مادرانهات احیا شدیم شکر
برکه نه، رود نه، دریا شدیم شکر
مولا نگاه کرده و آقا شدیم شکر
ذریههای حضرت زهرا شدیم شکر
ایل و تبار حضرت معصومهایم ما
بانو! اگر چه پیش تو خشت محقریم
از خشتهای خانۀ موسی بن جعفریم
عمری است از کنار شما لقمه میبریم
از صحن جامع آمدهایم و کبوتریم
سجده گذار حضرت معصومهایم ما
ما را نشان گرفت اگرچه ملال غم
هرچند پر شده همه جا قیل و قال غم
ما را گره زدند به پرهای بال غم
ما را گره زدند ولی بی خیال غم
تا خاکسار حضرت معصومهایم ما
تا سر سپردۀ علم زینبیهایم
سر میدهیم و مرد غم زینبیهایم
ما از غبار محترم زینبیهایم
ما کشته مردۀ حرم زینبیهایم
چون ذوالفقار حضرت معصومهایم ما