- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۲/۲۰
- بازدید: ۱۲۶۱
- شماره مطلب: ۲۰۴۸
-
چاپ
نامۀ خطی
سپرده دست عاشقان خدا پیالۀ تو را
شراب آسمانی هزار سالۀ تو را
به رنگ خون خود حنا به گیسویت گذاشته
کشیده دور ماه تا همیشه هالۀ تو را
صلاح دیده قسمتِ خزانِ بی امان کند
دهان خشک غنچههای دشت لالۀ تو را
رهانده از هجوم موریانههای شب زده
تمام نامههای خطی و مچالۀ تو را
کبوتران نامهبر می آورند روز و شب
به سانِ بغضهای بینشان حوالۀ تو را
که هر چه نی رسید بر لب زمان رها کند
هماره با گلوی پاره پاره نالۀ تو را
سرت نگین تاج خلقت است چون زمردی
که کرده سرور زمین، خدا سلالۀ تو را
-
خون خروشان
آشفته و تبدار و برافروختهاند
در آتش اشتیاق تو سوختهاند
امروز فرشتهها به گنجینۀ عرش
از خون خروشان تو اندوختهاند
-
جزیرۀ خون
آشفتگی از نگاه مجنون پیداست
از آتش گونههای گلگون پیداست
از دورترین نقطه به او خیره شوید
مانند جزیرهای که در خون پیداست
-
پرواز به آزادگیات میبالد
دریای دلت راهی ساحلها شد
دست تو کلید حل مشکلها شد
پرواز به آزادگیات میبالد
عشقت سند سلامت دلها شد
-
کتاب عاشورا
یک جرعه نخورد تا نفس تازه کند
برداشت عَلَم که عشق، اندازه کند
میخواست خدا کتاب عاشورا را
با دست به خون نشسته شیرازه کند
نامۀ خطی
سپرده دست عاشقان خدا پیالۀ تو را
شراب آسمانی هزار سالۀ تو را
به رنگ خون خود حنا به گیسویت گذاشته
کشیده دور ماه تا همیشه هالۀ تو را
صلاح دیده قسمتِ خزانِ بی امان کند
دهان خشک غنچههای دشت لالۀ تو را
رهانده از هجوم موریانههای شب زده
تمام نامههای خطی و مچالۀ تو را
کبوتران نامهبر می آورند روز و شب
به سانِ بغضهای بینشان حوالۀ تو را
که هر چه نی رسید بر لب زمان رها کند
هماره با گلوی پاره پاره نالۀ تو را
سرت نگین تاج خلقت است چون زمردی
که کرده سرور زمین، خدا سلالۀ تو را