- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۸/۰۵
- بازدید: ۱۵۵۱
- شماره مطلب: ۱۹۸۵
-
چاپ
مشخصات شعر
کوتاه سروده
خیمههایت
عطش، آتش، تب کرب و بلایت
فقط یک گوشهای از ماجرایت
خدا قسمت کند آتش بگیرد
دل من هم شبیه خیمههایت
از همین شاعر
-
صاحب غمها
آمد محرم، صاحب غمها کجایی؟
ای داغدار اشک و ماتمها کجایی؟
ای خسته از انبوه آدمها کجایی؟
اصلا بگو آقا محرمها کجایی؟
-
«انّمایی» دوباره نازل شد
نیزهدارت به من یتیمی را، داشت از روی نی نشان میداد
زخم هرچه گرفت جان مرا، هر نگاهت به من که جان میداد
تو روی نیزه هم اگر باشی، سایهات همچنان روی سر ماست
ای سر روی نیزه! ای خورشید! گرمیت جان به کاروان میداد -
بیبرادر
دو دست سبز او در آب میخورد
مگر او بیبرادر آب میخورد؟
به لبخند گل ششماهه سوگند
عطش، از آتشِ «در» آب میخورد
-
بیبدیل
اگر لبتشنه اما بیبدیل است
زلال عشق را تنها دلیل است
شفاعت را به دستش میسپارند
که او از جانب زهرا وکیل است
کوتاه سروده
خیمههایت
عطش، آتش، تب کرب و بلایت
فقط یک گوشهای از ماجرایت
خدا قسمت کند آتش بگیرد
دل من هم شبیه خیمههایت
مطالب برتر سایت
اولین نظر را ارسال کنید
مطالب برتر سایت