مشخصات شعر

به مناسبت نیمۀ شعبان

سر می‌نهم به خاک کف پای انتظار

 

امشب بهانه‌ها همگی جور می‌شود

حتی شراب کاسه‌ای از نور می‌شود

 

وقتی نگاه یار قدم رنجه می‌کند

چشم تمام صاعقه‌ها کور می‌شود

 

بهر خوش آمدید به پای ادیب عشق

شعر و شعور اهل ادب شور می‌شود

 

لعلی که غمزه‌های نگاهش درست کرد

والله باعث تب انگور می‌شود

 

از بس که محو او شده ماه چهارده

پشت نقاب، جلوۀ مستور می‌شود

 

بلقیس را بگو که سلیمان ما ببین

آن کس که شاه روبرویش مور می‌شود

 

با زلف ذوالفقار زِ قبضه درآمده

دنیا برای خصم علی گور می‌شود

 

وقتی دعای فاطمه پشت و پناه اوست

چشم حسود از نظرش دور می‌شود

 

امشب جمال محشر کبری جلا گرفت

ذکر اَنَا الحق است که شیپور می‌شود

 

یوسف‌ترین قمر سر بازار آمده

در جلوه‌ای زِ حیدر کرّار آمده

 

امشب تمام ﻣﺄذنه‌ها را اذان بده

آیات روح بخش خدا را نشان بده

 

سجاده پهن کن که مکبّر به صف شده

قد قامتت نشان زمین و زمان بده

 

الله اکبر تو مرا مست می‌کند

جامی بیار و بر دل خسته توان بده

 

هرکس قنوت دست تو را دید، سجده کرد

قدری سجود سجده کنان را امان بده

 

امشب به پای منبر تو آسمان نشست

دستی برای عرش الهی تکان بده

 

بی اذن تو تکلم مدح تو کار کیست؟

در حدِّ چند بیت، سخن را زبان بده

 

هر چیز هست و نیست مسخّر به نام توست

لطفی کن و دوباره زمان را مکان بده

 

ته ماندۀ غذات نمک گیر می‌کند

آقا بیا یکی دو سه تا استخوان بده

 

دستی برای دامنتان جور کرده‌ام

بالی برای پر به سوی آسمان بده

 

وقتی زمان خلق دو عالم فرا رسید

ما را خدا به پای رکاب تو آفرید

 

سر می‌زنم به سینۀ صحرای انتظار

موجم برای صخرۀ دریای انتظار

 

طی می‌کنم به شوق تمنای وصل دوست

امروز را به نیّت فردای انتظار

 

ما را گدای خانۀ آقا نوشته‌اند

هستیم تا ابد پسِ درهای انتظار

 

پروندۀ قبولی عرض ارادتم

ﺗﺄیید می‌شود پیِ امضای انتظار

 

باید هزار مرتبه شکر خدا کنم

وقتی رسیده‌ام به بلندای انتظار

 

این انتظار روزی من را رسانده است

سر می‌نهم به خاک کف پای انتظار

 

باید تمام آنچه منم را رها کنم

از خود گذشتگی است الفبای انتظار

 

از کودکی قنوت نمازم برای توست

عمرم حلال شد به تمنای انتظار

 

مُستَشهَدینَ بَینَ یَدَیک تو از ازل

گفتند: اِنَّ ذِکرَکَ أحلی مِنَ العَسَل

 

ای مستجاب گریۀ چشم انتظارها

ای آشنای غصۀ دل بیقرارها

 

یوسف‌ترین جمال فرستادۀ خدا

ای آخرین نمونۀ پروردگارها

 

یک عمر را به خاطر یک روز مانده‌ام

آثار عاشقی است از این گونه کارها

 

پای رکاب تو همه سردار می‌شوند

آماده‌ام شبیه همین سر به دارها

 

چشمم به آسمان غروب سه شنبه بود

امّا نیامدی سر قول و قرارها

 

گوشه نشین مجلس تنهایی توٲم

بانی بزم هر شب گوشه کنارها

 

قدری برای اشک شما روضه‌خوان شوم

حاجت گرفته‌ام زِ همین راه، بارها

 

از روی نیزه‌ها سری افتاد روی خاک

کوچک‌ترین ستارۀ نیزه سوارها

 

وقتی رباب دید، صدا زد: ازاین به بعد

رحمی کنید بر گلوی شیرخوارها

 

در زیر آفتاب نشست و زِ غم سرود:

ای نیزه! کاش کودک نازم پسر نبود

 

به مناسبت نیمۀ شعبان

سر می‌نهم به خاک کف پای انتظار

 

امشب بهانه‌ها همگی جور می‌شود

حتی شراب کاسه‌ای از نور می‌شود

 

وقتی نگاه یار قدم رنجه می‌کند

چشم تمام صاعقه‌ها کور می‌شود

 

بهر خوش آمدید به پای ادیب عشق

شعر و شعور اهل ادب شور می‌شود

 

لعلی که غمزه‌های نگاهش درست کرد

والله باعث تب انگور می‌شود

 

از بس که محو او شده ماه چهارده

پشت نقاب، جلوۀ مستور می‌شود

 

بلقیس را بگو که سلیمان ما ببین

آن کس که شاه روبرویش مور می‌شود

 

با زلف ذوالفقار زِ قبضه درآمده

دنیا برای خصم علی گور می‌شود

 

وقتی دعای فاطمه پشت و پناه اوست

چشم حسود از نظرش دور می‌شود

 

امشب جمال محشر کبری جلا گرفت

ذکر اَنَا الحق است که شیپور می‌شود

 

یوسف‌ترین قمر سر بازار آمده

در جلوه‌ای زِ حیدر کرّار آمده

 

امشب تمام ﻣﺄذنه‌ها را اذان بده

آیات روح بخش خدا را نشان بده

 

سجاده پهن کن که مکبّر به صف شده

قد قامتت نشان زمین و زمان بده

 

الله اکبر تو مرا مست می‌کند

جامی بیار و بر دل خسته توان بده

 

هرکس قنوت دست تو را دید، سجده کرد

قدری سجود سجده کنان را امان بده

 

امشب به پای منبر تو آسمان نشست

دستی برای عرش الهی تکان بده

 

بی اذن تو تکلم مدح تو کار کیست؟

در حدِّ چند بیت، سخن را زبان بده

 

هر چیز هست و نیست مسخّر به نام توست

لطفی کن و دوباره زمان را مکان بده

 

ته ماندۀ غذات نمک گیر می‌کند

آقا بیا یکی دو سه تا استخوان بده

 

دستی برای دامنتان جور کرده‌ام

بالی برای پر به سوی آسمان بده

 

وقتی زمان خلق دو عالم فرا رسید

ما را خدا به پای رکاب تو آفرید

 

سر می‌زنم به سینۀ صحرای انتظار

موجم برای صخرۀ دریای انتظار

 

طی می‌کنم به شوق تمنای وصل دوست

امروز را به نیّت فردای انتظار

 

ما را گدای خانۀ آقا نوشته‌اند

هستیم تا ابد پسِ درهای انتظار

 

پروندۀ قبولی عرض ارادتم

ﺗﺄیید می‌شود پیِ امضای انتظار

 

باید هزار مرتبه شکر خدا کنم

وقتی رسیده‌ام به بلندای انتظار

 

این انتظار روزی من را رسانده است

سر می‌نهم به خاک کف پای انتظار

 

باید تمام آنچه منم را رها کنم

از خود گذشتگی است الفبای انتظار

 

از کودکی قنوت نمازم برای توست

عمرم حلال شد به تمنای انتظار

 

مُستَشهَدینَ بَینَ یَدَیک تو از ازل

گفتند: اِنَّ ذِکرَکَ أحلی مِنَ العَسَل

 

ای مستجاب گریۀ چشم انتظارها

ای آشنای غصۀ دل بیقرارها

 

یوسف‌ترین جمال فرستادۀ خدا

ای آخرین نمونۀ پروردگارها

 

یک عمر را به خاطر یک روز مانده‌ام

آثار عاشقی است از این گونه کارها

 

پای رکاب تو همه سردار می‌شوند

آماده‌ام شبیه همین سر به دارها

 

چشمم به آسمان غروب سه شنبه بود

امّا نیامدی سر قول و قرارها

 

گوشه نشین مجلس تنهایی توٲم

بانی بزم هر شب گوشه کنارها

 

قدری برای اشک شما روضه‌خوان شوم

حاجت گرفته‌ام زِ همین راه، بارها

 

از روی نیزه‌ها سری افتاد روی خاک

کوچک‌ترین ستارۀ نیزه سوارها

 

وقتی رباب دید، صدا زد: ازاین به بعد

رحمی کنید بر گلوی شیرخوارها

 

در زیر آفتاب نشست و زِ غم سرود:

ای نیزه! کاش کودک نازم پسر نبود

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×