مشخصات شعر

مدح حضرت عباس (ع)

با عشق تو ارامنه پیوند می‌خورند

ذکر تو اهلِ تزکیه را مست می‌کند

حتی ردیف و قافیه را مست می‌کند

بلخ و حجاز و قونیه را مست می‌کند

در ری به اشک، قرنیه را مست می‌کند

 

نام مبارکت چقدر چاره‌ساز شد!

هرکس نیازمندِ تو شد، بی نیاز شد

 

در کشور عجم، عربی سروری کنی!

چیزی نمانده است که پیغمبری کنی!

دل نازکیم! وای اگر دلبری کنی

از کشته پشته سازی و ویرانگری کنی

 

آوازه‌ات گرفته نجف تا دمشق را

ابرویِ ذوالفقاریِ تو کشته عشق را

 

گیسو به باد می‌دهی آخر برای چه؟

از رو کشیده هر مژه خنجر برای چه؟

صف بسته‌اند این همه لشکر برای چه؟

ترسیده است مالک اشتر برای چه؟

 

حیدر مرام، ای یلِ از پشت بی زره

خورده نگاه تو به نگاه علی گره

 

بخشندگیت، قصۀ دست و نخیل نیست

کوتاهی من است که دستم دخیل نیست

در خشکسال عاطفه، دستت بخیل نیست

باران بوسه‌هایِ علی بی دلیل نیست

 

سینه به سینه تا به ابد عشق رایجی

یبن ابوترابی و باب الحوائجی

 

از ذکر تو لبانِ دعا قند می‌خورند

چینی شکسته‌هایِ شفا بند می‌خورند

با عشق تو ارامنه پیوند می‌خورند

در کاروکسب شان به تو سوگند می‌خورند

 

ماندم چگونه این همه اعجاز می‌کنی؟

داری بدون دست، گره باز می‌کنی!

 

مدح حضرت عباس (ع)

با عشق تو ارامنه پیوند می‌خورند

ذکر تو اهلِ تزکیه را مست می‌کند

حتی ردیف و قافیه را مست می‌کند

بلخ و حجاز و قونیه را مست می‌کند

در ری به اشک، قرنیه را مست می‌کند

 

نام مبارکت چقدر چاره‌ساز شد!

هرکس نیازمندِ تو شد، بی نیاز شد

 

در کشور عجم، عربی سروری کنی!

چیزی نمانده است که پیغمبری کنی!

دل نازکیم! وای اگر دلبری کنی

از کشته پشته سازی و ویرانگری کنی

 

آوازه‌ات گرفته نجف تا دمشق را

ابرویِ ذوالفقاریِ تو کشته عشق را

 

گیسو به باد می‌دهی آخر برای چه؟

از رو کشیده هر مژه خنجر برای چه؟

صف بسته‌اند این همه لشکر برای چه؟

ترسیده است مالک اشتر برای چه؟

 

حیدر مرام، ای یلِ از پشت بی زره

خورده نگاه تو به نگاه علی گره

 

بخشندگیت، قصۀ دست و نخیل نیست

کوتاهی من است که دستم دخیل نیست

در خشکسال عاطفه، دستت بخیل نیست

باران بوسه‌هایِ علی بی دلیل نیست

 

سینه به سینه تا به ابد عشق رایجی

یبن ابوترابی و باب الحوائجی

 

از ذکر تو لبانِ دعا قند می‌خورند

چینی شکسته‌هایِ شفا بند می‌خورند

با عشق تو ارامنه پیوند می‌خورند

در کاروکسب شان به تو سوگند می‌خورند

 

ماندم چگونه این همه اعجاز می‌کنی؟

داری بدون دست، گره باز می‌کنی!

 

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×