- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۴/۲۷
- بازدید: ۱۵۵۱
- شماره مطلب: ۱۷۳۲
-
چاپ
مدح امام حسین (ع)
پسرخواندۀ زمین
قرار بود که با آب و گل عجین بشوی
برای اینکه سفالینهای گلین بشوی
پیالهای بشوی با شرابهای مگو
و بعد همدهن ربالعالمین بشوی
تو را ملائکه در دستشان بچرخانند
ایاک نعبد و ایاک نستعین بشوی
زمان گذشته و زمین چون کلاف سردرگم
قرار شد که تو سر رشتۀ یقین بشوی
گل محمدی از فرط باد خم شده بود
قرار شد بروی تکیهگاه دین بشوی
تو را به مکتب اعراب جهد بفرستند
که ناظم غزل عین و قاف و شین بشوی
به این دلیل به فرمان او مقرر شد
که چند سال پسرخواندۀ زمین بشوی
ولی نبود که انگشتر نبوت شد
سعادتی است که بر روی آن نگین بشوی
حسین نام نهادند اهل بیت تو را
به این دلیل که مصداق یا و سین بشوی
چه افتخاری از این بیشتر که پرچمدار
برای مکتب پیغمبر امین بشوی
به خط کوفی در انتهای متن زمان
تو را نگاشت که سرمشق مسلمین بشوی
تو آمدی که سکوت زمین شکسته شود
تو میروی که به گوش زمان، طنین بشوی
تو آمدی که سرت روی نیزهها برود
تو میروی که سرافرازتر از این بشوی
برای شستن این راه با گلابی سرخ
قرار شد که تو اینبار دستچین بشوی
-
تویی که خون خدایی
همین که نیزه جدا کرد تار و پود تنت را
کبوتران همه خواندند شعر پر زدندنت را
کمند و نیزه و شمشیر تا دخیل ببندند
نشانه رفته ز هر چار سو ضریح تنت را -
شق القمر از لشگر ابلیس بعید است
یا حضرت عبّاس! بگو محتشمات را،
از جوهرۀ علقمه پر کن قلمات را
جاری شود از دامنهاش چشمهای از خون
بر دوش بگیرد اگر الوند غمات را
مدح امام حسین (ع)
پسرخواندۀ زمین
قرار بود که با آب و گل عجین بشوی
برای اینکه سفالینهای گلین بشوی
پیالهای بشوی با شرابهای مگو
و بعد همدهن ربالعالمین بشوی
تو را ملائکه در دستشان بچرخانند
ایاک نعبد و ایاک نستعین بشوی
زمان گذشته و زمین چون کلاف سردرگم
قرار شد که تو سر رشتۀ یقین بشوی
گل محمدی از فرط باد خم شده بود
قرار شد بروی تکیهگاه دین بشوی
تو را به مکتب اعراب جهد بفرستند
که ناظم غزل عین و قاف و شین بشوی
به این دلیل به فرمان او مقرر شد
که چند سال پسرخواندۀ زمین بشوی
ولی نبود که انگشتر نبوت شد
سعادتی است که بر روی آن نگین بشوی
حسین نام نهادند اهل بیت تو را
به این دلیل که مصداق یا و سین بشوی
چه افتخاری از این بیشتر که پرچمدار
برای مکتب پیغمبر امین بشوی
به خط کوفی در انتهای متن زمان
تو را نگاشت که سرمشق مسلمین بشوی
تو آمدی که سکوت زمین شکسته شود
تو میروی که به گوش زمان، طنین بشوی
تو آمدی که سرت روی نیزهها برود
تو میروی که سرافرازتر از این بشوی
برای شستن این راه با گلابی سرخ
قرار شد که تو اینبار دستچین بشوی