- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۲/۳۰
- بازدید: ۲۱۹۷
- شماره مطلب: ۱۶۸۰
-
چاپ
به مناسبت ولادت امام حسین (ع)
عشق تو، معشوق تو، عاشق تویی
دل مشرّف شد به درگاه حضور
روح چون مِی گشت و تن شد چون بلور
کلّمینی زارِ عرفانی شدم
برکۀ پاک مسلمانی شدم
دیشب از روحم تنم را شستهام
رفتنم را ماندنم را شستهام
یک نفر در من مرا تقدیس کرد
اشک من آمد، دلم را خیس کرد
کیست این طوفان معماری شده؟
چیست این در سینهام کاری شده؟
ای معارف در سبوی تو نمی
ای نم ته جرعۀ تو عالمی
ما عدم زاریم و السّابق تویی
عشق تو، معشوق تو، عاشق تویی
عشق تو تعلیم مادرزاد بود
سینۀ تو جبرئیل آباد بود
حنجرت از قبل حکاکی شده
گونهات روز ازل خاکی شده
آبها جاری شد از خاک درت
سایهها افتاد بر ما از سرت
کودکان در زیر مهر مادری
شیرها خوردند از خوش باوری
کاین تویی شیرینی شیر و عسل
السلام ای شهدباز بی بدل
آری آری قوم تو خوش باورند
قوم بد باور تو را کی میخرند؟
در زلال آبی تو سالها
باز کردیم ای حسین جان بالها
در خم گیسوی تو شب کردهایم
کودکیها را فقط تب کردهایم
نم نمک در سایۀ مردی سِتُرگ
کودک دل قد کشید و شد بزرگ
حال من تسلیم حلقوم توام
کشتۀ حلقوم معصوم توام
کیست خیّاط لباست ای عزیز
تا به حلقومش برم دست ستیز
این یقه تنگ است دل تنگم نکن
تو اذیّت میشوی رنگم نکن
با تو همبازی شدن خود دیگر است
مرکب تو حضرت پیغمبر است
ای بلور سینهات صیقلترین
راه تو بسته امیرالمؤمنین
صید حیدر شو که احمد خسته شد
راه تو با کام احمد بسته شد
هرچه باشد بوسه بر تو واجب است
تُکمه را واکن لباست حاجب است
یوسف مه طلعت اختر بزرگ
آن مبادا طالعت افتد به گرگ
بگذریم از این مقال دل خراش
رزق را خونین مکن وقت معاش
بوسه بر تو رزق جان مصطفاست
اصلاً این سینه دکان مصطفاست
اصلاً از امروز پیراهن مپوش
یا اگر پوشیدی، از آهن مپوش
-
سلطان کربلا حسن است
دعای زندهدلان صبح و شام یا حسن است
که موی تیره و روی سپید با حسن است
حسین میشنوم هرچه یاحسن گویم
دو کوه هست ولی کوه بیصدا حسن است -
شور و شیرین
به یاد آن لب شیرین که مصطفی بوسید
ز پا درآورد آخر سرشک شور مرا
-
حاصل عمر
یک مصرع است حاصل عمری که داشتم:
یار آمد و گرفت و به بندم کشید و برد
-
بساط گریه
«تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزردۀ گزند مباد»
شنیدهام که گدا موج میزند به درت
سرای جود تو خالی ز مستمند مباد
به مناسبت ولادت امام حسین (ع)
عشق تو، معشوق تو، عاشق تویی
دل مشرّف شد به درگاه حضور
روح چون مِی گشت و تن شد چون بلور
کلّمینی زارِ عرفانی شدم
برکۀ پاک مسلمانی شدم
دیشب از روحم تنم را شستهام
رفتنم را ماندنم را شستهام
یک نفر در من مرا تقدیس کرد
اشک من آمد، دلم را خیس کرد
کیست این طوفان معماری شده؟
چیست این در سینهام کاری شده؟
ای معارف در سبوی تو نمی
ای نم ته جرعۀ تو عالمی
ما عدم زاریم و السّابق تویی
عشق تو، معشوق تو، عاشق تویی
عشق تو تعلیم مادرزاد بود
سینۀ تو جبرئیل آباد بود
حنجرت از قبل حکاکی شده
گونهات روز ازل خاکی شده
آبها جاری شد از خاک درت
سایهها افتاد بر ما از سرت
کودکان در زیر مهر مادری
شیرها خوردند از خوش باوری
کاین تویی شیرینی شیر و عسل
السلام ای شهدباز بی بدل
آری آری قوم تو خوش باورند
قوم بد باور تو را کی میخرند؟
در زلال آبی تو سالها
باز کردیم ای حسین جان بالها
در خم گیسوی تو شب کردهایم
کودکیها را فقط تب کردهایم
نم نمک در سایۀ مردی سِتُرگ
کودک دل قد کشید و شد بزرگ
حال من تسلیم حلقوم توام
کشتۀ حلقوم معصوم توام
کیست خیّاط لباست ای عزیز
تا به حلقومش برم دست ستیز
این یقه تنگ است دل تنگم نکن
تو اذیّت میشوی رنگم نکن
با تو همبازی شدن خود دیگر است
مرکب تو حضرت پیغمبر است
ای بلور سینهات صیقلترین
راه تو بسته امیرالمؤمنین
صید حیدر شو که احمد خسته شد
راه تو با کام احمد بسته شد
هرچه باشد بوسه بر تو واجب است
تُکمه را واکن لباست حاجب است
یوسف مه طلعت اختر بزرگ
آن مبادا طالعت افتد به گرگ
بگذریم از این مقال دل خراش
رزق را خونین مکن وقت معاش
بوسه بر تو رزق جان مصطفاست
اصلاً این سینه دکان مصطفاست
اصلاً از امروز پیراهن مپوش
یا اگر پوشیدی، از آهن مپوش