- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۵/۰۵
- بازدید: ۲۵۴۴
- شماره مطلب: ۱۶۷۳
-
چاپ
کوتاه سروده
باید همه قدر عشق را بشناسند
تا علقمهها، سیب و فدکها، یاسند
باید همه قدر عشق را بشناسند
امواج فراتند به سر میکوبند
یا سینه زنان هیأت عباسند؟
-
آبروداری
چشم اگر امسال را هم آبروداری کند
گریه میخواهد مرا از هرچه خود، عاری کند
هرکسی اینجا هنر کرده است، با اشک آمده است
کاش پلک از این هنرها پردهبرداری کند
-
راه عاشقی
چه خوش باشد که راه عاشقی تا پای جان باشد
خصوصاً پای فرزند علی هم در میان باشد
سر پیری عجب شوری است در چشمانت ای مومن!
جوان بودن به ظاهر نیست، باید دل جوان باشد
-
امام پریها
حیا به دست تو آموخت دلبریها را
و آمدی که امامت کنی پریها را
بیا ببین زنی از نسل کربلا، زینب
چنان تو کرده ادا حقّ خواهریها را
خطیب خطبۀ غربت، رضای خفته به قم
بگیر دست دل پای منبریها را
-
قشلاق عشق
ای از تبار عاطفه ضامن شو، از چنگ هر چه حادثه آهو را
قشلاق عشق کوی بهارانت، ای جَلد کرده هر چه پرستو را
ماه شب چهارده عصمت، در چاه رفته یوسف سامرّا
دنیا تمام دیدۀ یعقوب است، از عالمی دریغ مکن سو را
کوتاه سروده
باید همه قدر عشق را بشناسند
تا علقمهها، سیب و فدکها، یاسند
باید همه قدر عشق را بشناسند
امواج فراتند به سر میکوبند
یا سینه زنان هیأت عباسند؟