- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۱/۳۰
- بازدید: ۳۹۷۱
- شماره مطلب: ۱۵۴۸
-
چاپ
سلام حضرت احمد نثارت
سلام ای باقر علم امامت
امامت مفتخر بر هر سلامت
سلام ای طالع ماه خدایی
هلال بهترین شهر ولایی
سلام ای قدرت حق در ید تو
نثار تو سلام ایزد تو
سلام ما نباشد اعتبارت
سلام حضرت احمد نثارت
عطایای الهی پیشوازت
همه آیات قرآن سرفرازت
تویی روح تمام معنویات
ولای تو کند دفع بلیّات
وصال تو فرار از انحرافات
جدایی از تو انبوه مکافات
چه باید گفت در وصف کمالت
خدا را بهترین صورت جمالت
جمالت هست ممدوح الهی
که روحت هست از روح الهی
من عشقت را نه اینکه میسپاسم
تو را از روز اول میشناسم
تو دریای صفات ذوالجلالی
جمال بی مثال لا یزالی
سر ما را ولایت سایه بخشید
تو خورشیدی تو خورشیدی تو خورشید
مگر ممکن شود وصف تو آیا؟
که ما یک قطره از قطره، تو دریا
ولیِّ خالق مطلق تویی تو
به شهر علم جاء الحق تویی تو
سعادت را شناساندی به عالم
شقاوت را هراساندی به عالم
جمیع دشمنان مغلوب علمت
جمیع دوستان مجذوب حلمت
تو از علمت به ما اطعام کردی
معانی را به ما الهام کردی
اگر در جذبۀ حق سوخت عاشق
مناجات از شما آموخت عاشق
فصاحت مشقی از صُنع ثنایت
بلاغت رشکی از صوت رسایت
کرامت عادتی در کُنه ذاتت
سخاوت اشتهایی از صفاتت
به وقت ریزش رحمت به یاران
تو بارانی تو بارانی تو باران
خدا ما را گزینش با شما کرد
شروع آفرینش بر شما کرد
درخت علم جز تو ریشه، هرگز
تو را برتر کسی اندیشه هرگز
گره خورده همه هستی به هستت
امور عالم و آدم به دستت
شرف شایستۀ شأن رفیعت
حکومت هدیۀ فکر بدیعت
سراغ انجم روی تو در طور
چراغ پنجم نورٌ علی نور
تو حبل اللهی و حبل المتینی
ولی اللهی و حق الیقینی
حیات عشق در چتر ولایت
نجات دهر در زیر لوایت
خدا خواهی، مناعت طبعِ دستت
قیامت را شفاعت ناز شصتت
تو فرزند بشیری و نذیری
امیرالمؤمنین را دلپذیری
تویی یک شاخه از طوبای عصمت
به باغ کوثر از گلهای عترت
به حُسن دوست حِصنِ ایمنی تو
حَسن را نور وجه احسنی تو
تو در چشم پدر نور دو عینی
تو یکتا قرّه العین الحسینی
تو روح سفرۀ ایجاد هستی
سلیل حضرت سجاد هستی
پس از یک چله دوران جدایی
تو تنها یادگار کربلایی
تو را زهر جفا قاتل نباشد
تو را جز داغ دل حاصل نباشد
اسیر کربلا چشم و زبانت
سفیر نینوا نطق و بیانت
شهید داغ ثارالله باقر
به شام غم اسیرالله باقر
-
سرمایۀ محبت
ماییم و انس و الفت تو یا اباالجواد
در جان ماست محنت تو یا اباالجواد
با اذن فاطمه به دل ما رسیده است
سرمایۀ محبت تو یا اباالجواد
-
جگر تشنۀ او ذکر انا العطشان داشت
باز هم بر دل مظلوم، شرر افتاده
باز هم شعلۀ زهری به جگر افتاده
اینهمه زجر بر این جسم جوانش ندهید
وسط حجره جواد است، به سر افتاده
-
بوی کربلا
در سینه دوباره ابتلا میآید
غم باز به اردوی ولا میآید
دلهای شکسته کاظمینی شده است
اینجاست که بوی کربلا میآید
-
دوباره تشنه لب، اولاد سیدالشهدا
دوباره حجرۀ دربسته، باز کرب و بلا
دوباره تشنه لب، اولاد سیدالشهدا
دوباره مارگزیده، دوباره پاره جگر
خدا! چه میگذرد بر جواد ابن رضا
سلام حضرت احمد نثارت
سلام ای باقر علم امامت
امامت مفتخر بر هر سلامت
سلام ای طالع ماه خدایی
هلال بهترین شهر ولایی
سلام ای قدرت حق در ید تو
نثار تو سلام ایزد تو
سلام ما نباشد اعتبارت
سلام حضرت احمد نثارت
عطایای الهی پیشوازت
همه آیات قرآن سرفرازت
تویی روح تمام معنویات
ولای تو کند دفع بلیّات
وصال تو فرار از انحرافات
جدایی از تو انبوه مکافات
چه باید گفت در وصف کمالت
خدا را بهترین صورت جمالت
جمالت هست ممدوح الهی
که روحت هست از روح الهی
من عشقت را نه اینکه میسپاسم
تو را از روز اول میشناسم
تو دریای صفات ذوالجلالی
جمال بی مثال لا یزالی
سر ما را ولایت سایه بخشید
تو خورشیدی تو خورشیدی تو خورشید
مگر ممکن شود وصف تو آیا؟
که ما یک قطره از قطره، تو دریا
ولیِّ خالق مطلق تویی تو
به شهر علم جاء الحق تویی تو
سعادت را شناساندی به عالم
شقاوت را هراساندی به عالم
جمیع دشمنان مغلوب علمت
جمیع دوستان مجذوب حلمت
تو از علمت به ما اطعام کردی
معانی را به ما الهام کردی
اگر در جذبۀ حق سوخت عاشق
مناجات از شما آموخت عاشق
فصاحت مشقی از صُنع ثنایت
بلاغت رشکی از صوت رسایت
کرامت عادتی در کُنه ذاتت
سخاوت اشتهایی از صفاتت
به وقت ریزش رحمت به یاران
تو بارانی تو بارانی تو باران
خدا ما را گزینش با شما کرد
شروع آفرینش بر شما کرد
درخت علم جز تو ریشه، هرگز
تو را برتر کسی اندیشه هرگز
گره خورده همه هستی به هستت
امور عالم و آدم به دستت
شرف شایستۀ شأن رفیعت
حکومت هدیۀ فکر بدیعت
سراغ انجم روی تو در طور
چراغ پنجم نورٌ علی نور
تو حبل اللهی و حبل المتینی
ولی اللهی و حق الیقینی
حیات عشق در چتر ولایت
نجات دهر در زیر لوایت
خدا خواهی، مناعت طبعِ دستت
قیامت را شفاعت ناز شصتت
تو فرزند بشیری و نذیری
امیرالمؤمنین را دلپذیری
تویی یک شاخه از طوبای عصمت
به باغ کوثر از گلهای عترت
به حُسن دوست حِصنِ ایمنی تو
حَسن را نور وجه احسنی تو
تو در چشم پدر نور دو عینی
تو یکتا قرّه العین الحسینی
تو روح سفرۀ ایجاد هستی
سلیل حضرت سجاد هستی
پس از یک چله دوران جدایی
تو تنها یادگار کربلایی
تو را زهر جفا قاتل نباشد
تو را جز داغ دل حاصل نباشد
اسیر کربلا چشم و زبانت
سفیر نینوا نطق و بیانت
شهید داغ ثارالله باقر
به شام غم اسیرالله باقر