دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
خرمافروش، یک‌شبه خنجرفروش شد (به مناسبت شهادت جناب مسلم‌بن‌عقیل)

از اعتبار حُرمَتِ گفتارهایشان

مغرب شکست بیعتِ بسیارهایشان

 

یک پیرزن فقط به سَفیرت پناه داد

ماندم چه شد تعارف و اصرارهایشان؟

جـان‌نثـار یوسف زهرا (به مناسبت روز جهانی سالمندان)

نـام مـرا حبیب نهاده است مادرم

پرورده بـا محبت آل پیمبرم

 

بی‌دوست بر نیاورم از سینه یک نفس

گـردد هزار بـار گر از تن جدا، سرم

رنگ نینوا

صدای صاعقه آمد که در هوا زده بود

گمان کنم که خدا مرد را صدا زده بود

 

در این میانه، عطش، این حقیقت مکشوف

به بوم زندگی‌اش رنگ نینوا زده بود

دریای عطش (بند سوم)

بگذار بگویم کمی از زخم چشیدن از تاول برپا و به هر گوشه دویدن

 

از مادر بیمار به دنبال، دواندن از کودک نه ساله به زنجیر کشیدن

هر طرف تکه‌ای از بال و پرت افتاده

رفتی و لرزه به جان پدرت افتاده

از نفس، خواهر من پشت سرت افتاده

 

همۀ دشت پر از عطر پیمبر شده است

هر طرف تکه‌ای از بال و پرت افتاده 

لااقل زینبی کنارت بود

تک و تنها چه کار خواهی کرد

همسرت کاش بی قرارت بود

چقدر خوب می‌شد آقاجان

لااقل زینبی کنارت بود

دحو الارض (گسترش زمین از زیر کعبه)

یک نهر از این طرف یکی از آن سو

گسترد برای کودک تشنۀ او

صد نهر دگر اگر هم آنجا می‌ساخت

یک قطره نمی‌چکید بازش به سبو

عطر دعا (به مناسبت روز مخصوص زیارت امام رضا علیه السلام)

حس می‌کنم در مرقدت عطر دعا را

عطر توسل‌های در باران رها را

 

آهم کبوتر می‌شود تا گنبد تو

می‌آورد فریادهای یا رضا را

ماهی تشنه

و نیم دیگر خود را نشست و کامل کرد

و قطره‌قطره تمام  فرات را گل کرد

 

لبان ماهی تشنه درون گهواره

میان شرم نگاهش دوباره دل‌دل کرد

راز رشید

تو آن راز رشیدی که روزی فرات بر لبت آورد و کنار درک تو کوه از کمر شکست

ناخدای کشتی دین

ای با‌خبر ز درد نهانت خدای تو

نَبوَد سزای، گوشۀ تبعید جای تو

 

این سجده‌گاه، عاقبتش قتلگاه شد

زندان بهشت و چاه بلا کربلای تو

لذت دیدار

من دربه‌در پنجره‌‌فولادم و دیری‌ست

بین من و آن پنجره دیوار زیاد است

 

گندم به کبوتر بدهم، شعر بگویم

آخر چه کنم؟ در حرمت کار زیاد است

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×