دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
خدا نگه‌دار

چون میسّر نشود، فرصت دیدار شما

ما که رفتیم، خداوند نگه‌دار شما!

 

نامتان روی علم بود و ز دستم افتاد

کاش! برداردش از خاک، علم‌دار شما

 

 

هانی ‌بن عروه!

ز قطره‌قطرۀ آبِ روان، به هر دریا

ز ذرّه‌ذرّه غبارِ دوان، به هر صحرا

 

سلام باد به خون حسین و یارانش!

مجاهدان و شهیدان روز عاشورا

 

صیت وفا

گفت: ای گزیده از همه عالم، خدایتان!

بالای عرش بر شده، صیتِ وفایتان

 

از رحمت خدای جهان گشت بی‌نصیب

سنگین‌دلی که کشت به تیغ جفایتان

 

 

سرباز کوی عشق

 

از بام این پیام دهد، آشنای تو

کای شاه سرفراز! سر من فدای تو!

 

شهباز قُدسی‌ام من و سرباز کوی عشق

در سینه دل تپد چو کبوتر، برای تو

نامه‌های شوم

 

ای کوفیان! چه شد سخن بیعت حسین؟

و‌آن نامه‌ها و آرزوی خدمت حسین؟

 

ای قوم بی‌حیا! چه شد آن شوق و اشتیاق؟

آن جِدّ و جهد، در طلب حضرت حسین؟

غریب کوفه

در کوفه، غریبم من و کاشانه ندارم

گویی بروم خانه ولی خانه ندارم

 

گر تکیه به دیوار تو کردم ز غریبی است

در شهرِ شما، خانه و کاشانه ندارم

 

غریب‌تر

شبی که دیدۀ خود، پُر‌ ستاره می‌کردم

برای غربت دل، فکر چاره می‌کردم

 

به دانه‌های چو تسبیحِ اشک در دستم

برای آمدنت، استخاره می‌کردم

 

کوچه به کوچه

روی تو را به چشم دل، از سرِ دار دیده‌ام

جانب مکّه پر زند، جان به لب رسیده‌ام

 

حُرمت جان شکسته‌ام، در دل خون نشسته‌ام

تا که به دست بسته‌ام، بار غمت کشیده‌ام

 

مرقد زرّین

سلام ایزد ‌منّان، سلام جبرائیل

سلام شاه شهیدان، به مسلم بن عقیل!

 

به آن نیابت عظمای «سیّد‌الشّهدا»!

به آن جلالِ خدایی، به آن جمالِ جمیل!

 

 

مجلس اغیار

 

عشقت آخر بدنم را به سرِ دار کشید

تن پاکم به سوی کوچه و بازار کشید

 

تار گیسوی تو بر‌بست دو دستم بر پشت

تا که آخر به سوی مجلس اغیار کشید

عاقبت عشق

گر بر سرِ دارم، خبر از یار بیارید

بر کشتۀ من، جانِ دگر بار بیارید

 

آرید اگر مژده از آن نرگس بیمار

بهر دل بیمار، پرستار بیارید

 

کربلای کوفه

هر چند، خشک و تشنه به مقصد رسیده بود

صد ابر از نگاه تَرَش، سر کشیده بود

 

کوهی که در مدینه به وقت جوانی‌اش

از آبشارِ صحبت مولا‌، چشیده بود

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×