چرا بریده بریده است گفت‌وگوی رباب

مگر که تیر سه شعبه است در گلوی رباب

دو قطره‌اش نرسیده به حنجر طفلش

چگونه آب شود مایۀ وضوی رباب؟

گریه‌ها حلقه شده پا به رکابش کردند

کِل کشان اهل حرم مرد ربابش کردند

بی زره آمده از بس که شجاعت دارد

کس حریفش نشد و زود جوابش کردند

آشفتگی گیسوی ما شانه کم داشت

لب‌های خشک ما فقط پیمانه کم داشت

وسع خریدار تو بسیار است امّا

یوسف به ما دادند ولی بیعانه کم داشت

قد کشید و بلند بالا شد

تا فلک پر زد و مسیحا شد

به همین قدر اکتفا فرمود

بند کفش‌اش نبست و موسا شد

آن شب که آســـمان خدا بی ستاره بود

مردی حضور فاجعه را در نظاره بود

ســـهم کبوتران حـــرم، از حـــرامیان

بال شکسته، زخم فزون از شماره بود

آسمان تشنه، اشک‌ها جاری

چشم‌ها شور و زخم‌ها کاری

در میان دو رود سرگردان

ماهی تشنه در بغل داری

بی مشک آب گرچه لبت تر نمی‌شود

چیزی شبیه بادۀ کوثر نمی‌شود

بوسیدم از دو چشم به خون خفته‌ات ولی

دیدم که بوسه، بوسۀ مادر نمی‌شود

محو توأم اشک ناب اگر بگذارد

مست تو هستم شراب اگر بگذارد

کوفه بدک نیست از برای مناجات

آن نگه نیمه خواب اگر بگذارد

دلت گرفته چرا حال تو خراب شده است

عزیز، چشم قشنگت چرا پرآب شده است

مگر که کودک من عیب و علّتی دارد

 جواب داری و امّا دلت کباب شده است

روضه خوان گفت که لیلا پسری داشت که رویش

به درخشندگی ماه که عباس عمویش

روضه خوان گفت که لیلا پسری داشت که مجنون

پسری داشت که می‌رفت و نگاه تو به سویش

با هر نسیم زخم سرت تیر می‌کشد

گریه نکن که چشم ترت تیر می‌کشد

نیزه نشینیِ تو مرا می‌کشد حسین

قلبم شبیه زخم سرت تیر می‌کشد

اربعین است و دل از سوگ شهیدان خون است 

هر که را می‌نگرم غمزده و محزون است

زینب از شام بلا آمده یا آنکه رباب

 کز غم اصغر بی‌شیر، دلش پرخون است