دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
آمد به یاد

         

آب دیدم، کام عطشان توام آمد به یاد

دیدم آتش، لعل سوزان توام آمد به یاد

 

دوختم بر آسمان پر ستاره، چشم خویش

بر بدن، زخم فراوان توام آمد به یاد

 

دیروز و امروز

ای ام بنین که فاطمه بودت نام

از ما به تو و چار شهید تو سلام

 

دیروز کنار چار فرزند علی

امروز کنار تربت چار امام

 

گریه کنم

شاعر نشدم بر آن و این گریه کنم

بر دوزخ و فردوس برین گریه کنم

 

شاعر شده‌ام که با تماشای بهار

بر چار گل ام بنین گریه کنم

گفتم کم است دخت پیمبر بخوانمت

گفتم چگونه از همه برتر بخوانمت

آمد ندا حبیبه داور بخوانمت

 

دیدم رسول اُمّ أبیهات خوانده است

گفتم کم است دخت پیمبر بخوانمت

 

دیدم تویی هر آینه، آیینه علی

گفتم عجب به جاست که حیدر بخوانمت

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×